وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

نه بر فراز یک قلّه ، که بر فراز دو قلّه

و از دو مسیر مُتفاوت

(تأمّلی در برخی تفاوتهای آمریکا و ژاپن )

گزارش سفر- بخش دوم

برای اظهار نظر عمیق و استوار در مورد کشوری و فرهنگی باید حداقل دو سالی را در آن کشور زیست و با مردمانش رفت و آمد ، مراوده و به تعبیری حشر و نشر داشت تا شناختی نسبتاً واقعی از نقاط قوّت و ضعف ساختارهای مدنی و شاکله های فرهنگی بدست آید . این را از این جهت باید گفت که انتظار ندارم که سفر اخیر به کشور آمریکا نگاهی چنین عمیق را برایم ایجاد کرده باشد . اما از ابتدای ورود به این کشور برخی تفاوتهای موجود نسبت به ژاپن به شکل محسوسی به چشم می آید . تفاوتهایی که هر یک «نشانه ای» هستند از عمق برخی فاصله های فرهنگی در این دو سرزمین .

آمریکا اقتصاد اوّل دنیا و ژاپن اقتصاد دوّم دنیا را داراست . امّا اکنون کاملاً بر این باورم که اشتباه بزرگی خواهد بود که توسعه و یا «صنعتی بودنِ»هر دو کشور را دلیلی بر وجود شاخصه های فرهنگی غربی (Western) در هر دو کشور بدانیم . تفاوتهای فرهنگی به قدری زیاد است که واقعا می توان واژه "دو فرهنگ متفاوت " را برای فضای موجود در این دو کشور بکار برد .

روحیه صبر و صبوری ، تمرکز در کار، احترام ، آرامش (حداقل ظاهری) ، ادب در گفتار و حرکات را از ویژگیهای بارز مردم در ژاپن برمی شمرند. اعتماد به نفس ،کم صبری ،گفتار بی پرده ،بی پروا و حتی نوعی گستاخی در کلام را نیز آمریکاییِ کنارِدستی ام در هواپیمایِ برگشت، به صراحت برخی از ویژگیهای فرهنگی کشور آمریکا برمی شمرد( او واژه rudness را بکار می برد ). اما آیا اینها همه ماجراست ؟ یا "نمونه هایی" از تفاوت عمیق فرهنگی ؟

بسیار مشتاقم تا در این خصوص عمیق تر بدانم چراکه قطعاً وقتی شکل گیری شرکتهای متعدّد غول پیکر خودروسازی ، الکترونیک ، و ساختمان سازی در ژاپن براساس یک الگوی "متفاوت" ممکن گردیده ، این مهم در کشور دیگر هم قابل تحقّق خواهد بود. بی شک بررسی و تعمّق در خصوص ریشه ها و تفاوتهای فرهنگی،  ما را در درک بهتر علّت وجود تفاوت در ساختارها یاری می کند .

چند مثالی از مواردی که برایم رخ داده ، و بعد بحث عمیق تر در این خصوص را به نوبتی دیگر و مجالی وسیع تر بگذاریم (که این روزها در تنگنای وقت و باید مشغول جبران غیبت دوهفته ای نیز باشم! )

***************************

 - در اوایل ورود به ژاپن یکبار سر یک چهار راه از نفر کنار دستی پرسیدم " ببخشید، ایستگاه قطار هانکیو در این اطراف کجاست ؟ "

گفت باید مستقیم بروی ، بعد بپیچی به چپ و بعد از پله برقی بالا بروی ... نه نه ... بیا با هم برویم تا نشانت دهم . مسافتی در حدود یک کیلومتر (!؟) طی کرد ، نه تنها مرا به ایستگاه رساند ، تا جلو محل خرید بلیط آمد و گفت : این دستگاه خرید بلیط است و آنهم ورودی قطار ، و برگشت و رفت . جالب اینکه من در آن لحظه فقط سوال کردم که بدانم و قصد سوار شدن قطار را نداشتم. فقط می خواستم بدانم! ... پس از آن بار، نمونۀ این اتفاق بارها و بارها رخ داده است.

 - در فرودگاه میناپلیس می خواستم نماز بخوانم. (قبله در آمریکا شمال شرقی و در ژاپن شمال غربی است! ) ؛ از یکی از مغازه داران فرودگاه پرسیدم "ببخشید آقا میشه بگید جهت شمال در اینجا کدام است؟" برگشت و گفت :هی مرد ،مگر من قطب نما هستم ؟!!  (   !!Hey man... I am not campass)

 - از ابتدای ورود به آمریکا امنیتی بودن فضا و وجود نیروهای متعدّد پلیسهای درشت اندام و با انواع تجهیزات، کاملاً در چشم می آید . چیزی که به ندرت ، بسیار به ندرت در ژاپن می بینی (پلیسهای در حال قدم زدن را). در واقع مقوله امنیت در ژاپن کاملاً به شکل نامحسوس تامین و کنترل می شود .

 - در سطح شهرهای این کشور شرقی خیلی انگشت شمار و به سختی می توان افراد بیکار ، ولگرد و کارتن خواب را دید (سه تیپ مختلف ). اما این حضور خیل افراد بیکار و ولگرد در آمریکا تعجّبت را برمی انگیزد . اولین چیزی که از خود می پرسی که با وجود اینها همه ، امنیت چطور برقرار است ؟  سریع در ذهن می رسی به بحث قبلی که بله ، گزمه ها را در همه سو می بینی ! آیا این است راز امنیت ؟ کمی بعد تر متوجه می شوی هر رستوران ، مغازه یا باری ، با استخدام افراد درشت هیکل،بلند قامت و بی سیم در گوش (که هر یک دوبرابر من هستند) خود امنیتِ خود را تامین می کند. گاهی در یک رستوران بیش از ده نفر را با این ویژگی می بینی.... بدیهی است که بخشی از علت این امر «ترکیب خاصّ جمعیتی» این سرزمین است که از اقوام و مللِ مختلفِ عالم در آن حضور دارند. حضور مردمانی از کشورهای مختلف آفریقا، آمریکای جنوبی، چین، هند، خاورمیانه و ... . (اما این تمام علّت مسئله نیست). 

در سطح شهر

  - کثیفی قطارها در شهرهای نیویورک و فیلادلفیا و متبادرشدن تمیزی فوق العادۀ قطارها در ژاپن به شدت در ذوقت می زند . متروی شهر نیویورک را بزرگترین شبکه متروی شهری دنیا می دانند. نمی دانم خطوط آن چند کیلومتر از شبکه توکیو بیشتر است ، اما اینقدر تفاوت قطارها و معماری ایستگاهها زیاد است که اصلاً بحث مقایسه بی معناست . حتی یک نوبت با قطار فاصله نیویورک تا فیلادلفیا را طی کردم . قطارهای رجا در کشور خودمان چقدر تمیزتر و مرتب تر اند ! (۱)

ایستگاه مترو در منهتن

ورودی ایستگاه مترو در منهتن

عدم وجود پوشش معماری بر روی اسکلت فولادی ایستگاههای مترو در منهتن نیویورک (؟!) القاکننده حسّ ضمختی و خشکی موجود در فضا

ایستگاه مترو در منهتن  

 - همین منوال در بحث تاکسی ها نیز هست. راننده تاکسی "تویوتا" را در نهایت شیک پوشی ، تمیزی و ادب می بینی و راننده تاکسی "فورد" را صاحب ماشینی که انگار چند هفته است نَشُسته است .پارچه توری سفید بسیار تمیز روی قسمت فوقانی صندلی های تاکسی های ژاپن جداً یکی از علامت سوالهای ذهن من است.(۲)

تاکسی در فیلادلفیا

۴ تاکسی در فیلادلفیا ، ۴ رنگ مختلف  مشکی ،زرد،قرمز، آبی ...

تاکسی فورد 

داخل تاکسی

داخل تاکسی در نیویورک (و البته امکان پرداخت با ویزا کارت و همچنین تماشای تلویزیون)

تاکسی در ژاپن

داخل تاکسی تویوتا در ژاپن ،و تمیزی فوق العاده

  - در خرید از فروشگاهها نیز همین داستان " تفاوت ها" محکم یقه ات را می چسبد و ول نمی کند! رفتار مشتری مداری یکی از مهمترین دغدغه های جوامع سرمایه داری است . در ژاپن اگر در فروشگاهی از کسی چیزی راجع به جنسی بپرسی تا نهایت تلاشش را نکند که برایت هرچه می داند را توضیح دهد ، رها نمی کند . در میناپلیس در یک مغازه مک دونالد به طرف گفتم " بیا علاوه بر پول غذا ، این ده تا سکه یک دلاری را بگیر ، یک ده دلاری بده . (گفتم هم به کار او می آید هم من راحت می شوم از این سکه های سنگین یک دلاری که اخیراً رایج شده است). دوباره این بابا هم برگشت و عین آن یکی ، که : " مگر من بانکم؟... " (!؟؟)

  - کلّاً در این سفر ناچار شدم پنج بار هتل عوض کنم . هیچ یک از هتل ها رفتار مشتری مدار ژاپنی - که مشخصه اش برخوردهای گرم ظاهری است - را نداشتند. در ۳ فرودگاهی که از آنها گذشتم یک،دو بار با افراد باحوصله ای برخورد پیدا کردم که با گرمی و آرامش جواب سوال بدهند . ... این سوال برای من ایجاد شده که آیا در مناطق مرکزی آمریکا هم که شهرها کوچک و جمعیت متراکم نیست روال به همین منوال است ؟ قاعدتاً متداخل و متنوّع بودن ترکیب جمعیتی در مناطق مرکزی باید بسیار کمتر باشد و این تنوع جمعیتی که محصولش تنوع فرهنگی است بیشتر باید مربوط به ساحل غربی و شرقی این کشور پهناور باشد.

   و ....

************

خلاصه درست است که ژاپن در مسیر توسعۀ خود از الگوی غرب و خصوصاً آمریکا ، الگو برداری کرده ( به تاریخچه این موضوع در نوشتار مورخ 6 فروردین 88 پرداختیم) ولی در عبور از این مسیر بسیاری از مولفه های فرهنگی خود را به شکل کاملاً محسوس و عجیبی حفظ کرده است . مهمترین اینها از نگاهِ من « ادب »  است .ادب . آن روح گستاخی و سرکشی انسانِ جدید در رفتار مردم این کشور نیست . روحیۀ حرف زدن های بی پروا و صریح ... اصلاً نمی گویم جوانان ژاپنی شیفته برادپیت ، تام کروز و آنجلینا جولی نیستند . امّا آنچه اینجا رخ داده خیلی متفاوت است با آنچه در بسیاری از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است . «صنعت» اینجا هم خیلی چیزها را نابود کرده ، اما به عینه می بینی که خیلی سنّت ها ، خیلی از مسائل را هنوز نتوانسته نابود کند.

آری ، تفاوت ها در این دو کشور خیلی زیاد است و عمیق . جدّاً باید بیشتر بررسی کرد . (۳) (۴) (۵)

 در قطار شین کانسن

در قطار شین کانسن توکیو 


 

 

۱- به گمانم این موضوع در شهرهای کم جمعیت مرکزی وجود ندارد ، چرا که دوری در میناپلیس زدم ، قطارها خیلی مرتب تر بود.

۲- البته ورودی تاکسی در ژاپن ۶۶۰ ین ( حدود ۵/۶ دلار ) و در آمریکا ۲۵/۲ دلار است .

۳- منظور از این نوشتار ، «نقد» فرهنگ آمریکایی یا «تعریف» صِرف از فرهنگ فعلی موجود در ژاپن نیست که بحثِ الگویِ توسعه و  واقعیت "تفاوت" در ساختار موجود بین این ۲ قطب اقتصاد جهانی است. وگرنه مثلاً نباید ناگفته گذاشت که افراط در برخی ویژگی ها در ژاپن نیز عوارض منفی به دنبال داشته است. مثلاً شرم زیاده از حدّ، نوعی خجالتی بودن بیش از حدّ را به همراه دارد که ارتباط گیری بین المللی و یا تسلّط به زبان انگلیسی را برای برخی از تحصیلکردگان این کشور غیرممکن کرده است. همچنین بسیاری از ژاپنی ها ، نسل جدید کشورشان را نسلی بی انگیزه و تا حدودی افسرده می دانند .

  ۴- با یکی از دوستان خوب در سفر ، همسفر بودیم. ایشان در دانشگاه شیفیلد انگلستان مشغول به تحصیل است. بحث ادب بود ایشان می گفت که نوع رفتارها در منطقه منچستر نیز خیلی با ادب و احترام توأم است . بعد گفت ژاپن و انگلیس علاوه بر این موضوع در مورد مهم دیگری نیز مشابه اند. هر دو بدون داشتن منابع خاص نفتی یا معدنی ، ثروتمند شده اند . گفتم آری هر دو از منابع زیر زمینی بی بهره اند . اما انگلیس پس از حدود سیصد سال حضور در مستعمره ها و بردن ذخایر از هند و آفریقا و آمریکای جنوبی آن طور ثروتمند شد . ادب و احترامِ انگلیسی ، با ادبِ ژاپنی احتمالاً کمی متفاوت است !

۵- و البته ژاپن و آمریکا هر دو در یک مورد شبیه هم اند و آن اینکه در حال حاضر بازار هر دو را "چین" فتح کرده . آری کالاهای الکترونیکی چینی در فروشگاههای بزرگ لوازم الکترونیک ژاپن و لباسهایش کل مغازه های منهَتن نیویورک را پر کرده است . یک کفش خوب را با بیست دلار می توان در نیویورک خرید چرا که آمریکایی نیست. ظاهراً که  اقتصاد و بازرگانی چند سال آیندۀ جهان از مسیر چین می گذرد. "هم اکنون" در آن کشور از کدام الگوی توسعه بهره جسته اند ؟؟.... 

 

* مطلب مرتبط در این وبلاگ : نوشتار مورخ ۲۲/۸/۱۳۸۸  تحت عنوان :  کتاب روح ملّتها  . در این نوشتار خلاصه دیدگاههای آندره زیگفرید نویسنده ، استاد علوم سياسي واقتصاددان فرانسوی در خصوص ویژگی های برخی از ملل مغرب زمین ارائه شده است .

  نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۱۲ساعت ۹:۱ ق.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM