وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

بازهم فوکوشیما

جمعه گذشته ( هفتم دسامبر ۲۰۱۲ ) زلزله مجددا فوکوشیما و استان میاگی را لرزاند |+| . بلافاصله بعد از زلزله، هشدار نزدیک شدن "سونامی" در تلویزیون و منطقه اعلام شد و البته بازهم نگرانی ها درباب نیروگاه  دای ایچی . از صبح تا شب در سرمای هوا ، مشغول بستن قطعات اتصال تیر به ستون فولادی در آزمایشگاه بودیم که این خبر را از دوست عزیزم دکتر سعید رجب زاده دریافت کردم. در حین انجام کارها موضوع را به استاد گفتم. پرسید بزرگای زلزله ؟ گفتم ۳/۷ (هفت و سه دهم). گفت آها پس زلزله بزرگی نبوده (!).

*******

تا حدود هشت شب در سرما کار کردیم . به آزمایشگاه که برگشتیم تا ساعت یک و نیم سحرگاه به تنظیم فایل اکسل اطلاعات تست گذشت . نیمه شب خسته و کلافه به خانه رسیدم . یک روز و هفده ساعت کار؟!

*************

شنبه صبح اخبار را از آرشیو سایتها می دیدم و همزمان تلویزیون شبکه ان.اچ.کی ژاپن روشن بود .

در کامپیوتر، سایتهای خبری فیلم تظاهرات مجدد مردم مصر در میدان التحریر قاهره را نشان می داد که دیروز جمعه در اعتراض به مرسی و موضوع افزایش اختیاراتش تظاهرات می کردند. همزمان تلویزیون، تصاویر دیشب و مصاحبه با مردمی را نشان می داد که در سرمای شبانگاهی در هراس از سونامی به بلندای مناطق کوهپایه ای و جنگلی پناه برده بودند . با سالخورده خانمی مصاحبه می کرد که خود را در تاریکی شب به گوشه ای در دامنه کوه رسانیده بود (۱) . ترس در چهره ها پیدا بود . دیری نگذشته از رخ نماییِ قدرت و خشم آب در نوبت قبل .در اندیشه خطوط ترس و آرامشِ هویدا در چهره این خانم و اطرافیانش بودم که دوباره نگاهم به ادامه فیلم تظاهرات میدان التحریر مصر افتاد. یک لحظه احساس کردم چقدر تناقض و چقدر تفاوت هست .

************

مرتب به خود گوشزد می کنم که "مقایسه" نباید کرد. و مقایسه نکن! اما چقدر تفاوت هست. درکش سخت است . در یک گوشه این خاک، طبیعت سخت نامهربان می نماید ، و ترکیبی از زلزال و طوفان و سیل و تنهایی و سونامی، همه را در هم پیچانده به صورت خاک می تازد . مردمش با این همه احوال و اهوال، در سکوت و کار با طبیعت و خشم های گاه به گاهش سازگار باید باشند و در گوشه ای دیگر مردم هنوز آیین با هم بودن نمی دانند و هر روزشان به آیین نزاع و تشفّی می گذرد . در گوشه ای لرزش زمین و خشم آب، قرار و آرام را در سرمای زمستانی از ساکنین منزل ها می ستاند و گوشه ای دیگر تطور ناهمگون احوال باعث بی قراری هاست ... اینهمه تفاوت ها چرا؟ چیست ماهیت بلوغ ژن؟ چرا اهالی یک خانواده با مصالحه سالها با هم زندگی می کنند و اهالی یک خانواده هر روز سر در کار مشاجره ای . هر روز مخاصمه ای . چیست که خاک در شهری کوچک چون خوانسار یا بسطام نسل در نسل عالم و شاعر و هنرمندخلاقِ نقش آفرین تحویل می دهد ، اما کوشش آب و خاک -به تعبیر حافظ (۲)- در شهری دیگر نسل در نسل چراغی از اندیشه را نمی افروزد ؟ چرا اینهمه رفتارها در نقاط مختلف متفاوت است و ...از این دست سوالات می آید و می رود. انگار که باز بیش از همه بیت مولاناست که همراه می شود  ... چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم...(۳)

 

  فوکوشیما - 7 دسامبر 2012


۱-  بیشتر کشته شدگان سونامی ۱۱مارس سال گذشته ، سالخوردگانی بودند که با وجود دریافت هشدار سونامی ، به دلیل کهولت سن و کندی حرکت جسمی ، نتوانسته بودند خود را به دامنه کوه یا نقاط مرتفع برسانند.

۲- لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست / تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ ؛ دیوان حافظ ؛ غزل شماره ۱۶۹ |+|

۳- چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم / که خوردم از دهان بندی از آن دریا کفی افیون ؛ دیوان شمس ، غزل شماره ۱۸۵۵ |+|

 

 

** یادداشت های مرتبط : خلاصه کتاب «روح ملتها» ، نوشته آندره زیگفرید ترجمه مرحوم احمد آرام |+| ؛ زندگی در کنار آتشفشان |+| ؛ گزارش بازدید از مناطق زلزله و سونامی زده میاگی و فوکوشیما |+| 

 

  نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۵ساعت ۱:۳۸ ب.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM