وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

عرفانِ نشستگان

دیروز روز عرفه بود و چه سخت است که از این مناجات شگفت کلامی ننوشت . فراز های مختلف این مناجات در لطیف ترین و عارفانه ترین حال و هواست و چه خوش هوایی است . شگفت آور است این گفتگوی دوسویه . شگفت است این لطافت کلام و شوریدگی و شیداییِ احوال .

در متن فراز های شگفت این گفتگوی عاشقانه آنچه بیش از همه زیباست اینکه صاحب این کلام ، صاحبِ عرفانِ نشسته نیست . صاحبِ این کلام اهل توجه به مناسک فردی نیست . او که در متن مناجاتش توفیق انجام مناسک و مجالِ حج بیت اله آرزو می کند ، زمانی هم مناسک حج را رها کرده و نه به شوق دیدار معشوق - به آن تعبیر مولوی(۱)- که به منظور دیگری ، پای در وادی دیگری می گذارد.(۲)

او که بهتر از همگان ، آداب و رسم گذران ثانیه های دلدادگی و شیدایی را می داند ، و این دیوانِ شیدایی را چنین آغاز می کند که  اللهم انی ارغب الیک ... به وقت لزوم عرفانِ فردی را به موضوعی مهمتر وامی نهد و گام زنان به سمتی دیگر می رود .

دیروز بیش از هر چیز این تعبیر قرآنی به ذهنم می آمد که : « مساوی نیستند مومنانِ نشسته ای که ضرر و آسیبی نمی بینند  ( قاعدون من المومنین  )  با آنان که روزگار در تلاش و مصاف ... می گذرانند .»(۳)

عرفانی که تمام هم و غم و اهتمامش امور فردی است چه مایه کوچک است آنگاه که فهول صاحبان چنین عرفانی پای به میدان می نهند . آن که در گفتگوی فردی اش با محبوب در این سطح و جایگاه است آنگاه که نوبت به میدان اجتماع و جامعه می رسد در آن جایگاه گام می زند .  

چقدر نزدیک است عرفان ما به عرفانِ فردی . چه کم رنگ است این نگاه در میان اهالیِ توجهِ به مناسک فردی . آنچه رخ می دهد درجامعه و اجتماع چه مایه کم اهمیت است برای آنها که به تعبیر قرآنی مومنان نشسته اند وچه مایه پراهمیت است برای فرزندان علی . که از قاعدون و نشستگان نیستند .

شگفتا ؛ در مجالس و در متن قرایت دعای عرفه هم بجای پرداختن به مضامین دعا ، "روضه" می خوانیم . چندسال پیش روز عرفه به مجلسی رفتیم و مداح اینقدر مداحی کرد و به خواندن اشعار گوناگون پرداخت که نزدیک به نیمی از دعا خوانده نشد و مجلس تمام گشت . (۳)  سال بعد به جای دیگری رفتیم و باز فراز انتهایی دعا باقی ماند . و شگفت تر اینکه از خداوند دیدار ضریح امام حسین و بیت الحرمین را آرزو می کنیم . چرا ؟ چرا اینقدر دوریم از صاحب این کلام . درکِ کلام و سلوکِ صاحبِ کلام را رها کرده ، به زیارت بسنده می کنیم. هدف زیارت است یا اصلاح احوالمان به سمت احسن الحال . و مگر اصلاح احوال در متن یک عبور فردی ممکن است ؟ 

 از فراز انتهایی دعای عرفه

 


 

۱- مولوی ، غزلیات : ای قوم به حج رفته کجایید ، کجایید / معشوق همین جاست ، بیایید بیایید 

۲- قصۀ زیبایی است . زمانی بود -که مثل همین روزها یا بیشتر- بسیاری آرزو و شوق حج بیت اله را داشتند . سهمیه ای اختصاص پیدا کرد به فرماندهان جنگ در سپاه و ارتش . سهمیه ای هم برای خلبانی که فرمانده نیروی هوایی بود دادند . گفت کار مهم تری دارم . همسرش به حج حجاز رفت و او به جای دیگر . هواپیمایش را روز عید قربان زدند و شهید شد . روز عید حجاج !  نامش عباس بابایی است . قصه زیبایی است . ولی قصه نیست .

عید بود و همه به کار دیدار فامیل و اقوام . یکی بود فوق لیسانس معماری از دانشگاه تهران ، ولی بدون شرکت طراحی ساختمان . روزگارش در کار قلم و تصویر .  روزهای آخر عید کارهای سفر را کرد که با دوستانش به کار مستند سازی آنچه سالها در خوزستان رخ داده بود بروند . رفت و فروردین به انتها نرسیده گفتند:سید مرتضی آوینی شهید شد. قصه های زیبایی است از اهالیِ خیابانی که دیدار بین الحرمین را در دعاهاشان آرزو نمی کنند .

۳- البته تحلیلی در خصوص بحث تاریخی و فقهی ترک حج - به مفهوم نیمه رها کردن اعمال تمتع یا عدم انجام و آغاز تمتع- توسط آقای قربانی یادداشت شده بود که جالب توجه است : لینک |+|     

۳- نساء ، آیه ۹۵

۴- بازامسال فکر می کردم در دوره دانشگاه  در درس های مربوط به واحدهای عمومی ایکاش بجای بحث حرکت جوهری ملاصدار فراز هایی از عرفه را هم می خواندیم . در درس متون اسلامی از همه چیز خواندیم بجز از این دست متون شریف.

 

 * مطالب مرتبط با این یادداشت در این وبلاگ : یادداشت مورخ ۵/۹/۸۸ : زیباترین نجوای عاشقانه ( لینک

  نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۸/۰۵ساعت ۱۱:۲۷ ق.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM