وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی |
زیباترین نجوای عاشقانه
دعای عرفه شاید از زیباترین لحظات مناجات «انسان» با پروردگار خود باشد. در تاریخ خلقت ، بسیار لحظاتِ گفتگویِ انسان با پروردگارش رخ داده ، اما شاید "هستی" در هیچ لحظه ای از تاریخ بزرگِ خود، شاهد گفتگویی تا بدین سطح از لطافت عاشقانه و عارفانه نبوده باشد. در آن لحظاتِ شگفتِ آن گفتگویِ پرشکوه چه رخ داده ؟ طبیعت چگونه یارای تحمل داشته ؟ زمین چه سان تاب شنیدن آورده ؟ عطر آن نجوای عاشقانه را هستی چگونه تاب تحمل داشته ؟ لحظات خلقت گذشت و گذشت ، تا رسید به آن لحظه شگفت که قدمهای حسین برخاک قرار گرفت و سر به آسمان کرد و نجوا را آغاز نمود ...فرزندِ گویندۀ کمیل، گفتگو آغاز می کند. دل سنگ می تپد در شنیدن این جملات... روح، این روحِ دورمانده از اصلِ آن دمندۀ نفخۀ رحمانی ، با «صاحبِ نفخه» به گفتگوست.
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدائیها شکایت می کند :
اللّهُم اِنّی اَرغَبُ اِلیک وَ اَشهَدُ بِرّبوبیتِ لَک...
پرودگارا من به سوی تو راغبم و مشتاقم ...
اِلهي كيفَ لا اَفتَقِرُ واَنتَ اّلذي فِي الفُقَراءِ اَقمتَني؟
اَم كيفَ اَفتَقِرُ واَنتَ الَّذي بِجودِكَ اَغنَيتَني؟...
يا مَن اَذاقَ اَحبائَه حَلاوةَ المُؤانَسة، فقاموا بَينَ يَدَيهِ مُتَملِّقين
ای مهربانترین... پس چگونه احساس " فقر" نکنم حال آنکه در میان فقرایم قراردادی ؟ و چه سان احساس فقر کنم آنگاه که چون تویی را دارم ؟! ...ای آنکه دوستداران خود را حلاوت انس و موانست می بخشی تا آنکه به نجوای عاشقانه تو را مدح می گویند ...
ای آگاهترین ... آنگاه که زمین با تمام فراخنایش بر من تنگ می شود و راهها با همه کثرتشان بر من بسته می شوند ، تو "پناهگاه" مستحکم من و "راه" امن و ایمن من هستی...
... چه بدست آورد آنکه تو را از دست داد و چه از دست داد آنکه چون تویی را بدست آورد؟ ... اِلهی ماذا وَجَدَ مَن فَقدَک و مَاالّذی فَقَدَ مَن وَجَدَک؟
***************
اگر غایت خلقت انسان ، رسیدن به شناخت و «حقیقت» است ، عرفه که همچون عرفان در ریشه لغوی به مفهوم «شناخت» است ، سرشار از «حقایق» شگفت است. می توان گفت این دعا در چند "فصل" تنظیم شده و نحوه بیان و گفتگو در هر یک از فصول آن متمایز از دیگری و خاصّ خود است. هنگامی که با این نگاهِ فصل بندی شده به مطالعه دعا می نشینیم، در فراز و فرودهای هر بخش از دعا، جلوه های مختّص آن فصل سیرابمان می سازد. افسوس و صد افسوس که در تنظیم متون درسی واحدهای عمومی دوره دانشگاههایمان ، به بسیاری از مباحث غیر کاربردی از حوزه های مختلف علوم اسلامی پرداخته شده (مثلا بحثهایی همچون بحث نظریه حرکت جوهری ملاصدرا) ، لیکن در بهره برداری و معرفی چنین خمیرمایه های ارزشمندی از سرمایه های عمیق تشیع، کوتاهی جدّی شده است. وبازهم صد افسوس است که در مجالس دعای عرفه کشورمان، مدّاحان در حین قرائت "متن دعا" ، به مداحی پرداخته و از اصل دعا دور می شوند. گاهی حتی فرصت خواندن فراز آخر دعا فراهم نمی شود(۱) . مدّاحی و خواندن هر گونه شعری در زمانی که چنین متنِ ارجمندی در دسترس است جفایی است بزرگ به متنِ دعا .
تمرکز بر مفاهیم چنین متن ارزشمندی و پرداختن به جملات و مضامین اصل دعا، وظیفه گردانندگان مجالس دعای عرفه است. فرصتی ناب که در آن باید گوش جان را به ندای عرفۀ پرعرفان حسین سپرد و نه اشعار مداحی.
بی شک ، او بیشتر آن می پسندد که ما کلامش را و نگاهش را دریابیم و بشناسیم تا اینکه به صِرف عزاداری و مدّاحی بسنده نمائیم .
عرفانِ عرفه است که ، به کربلا می رود. بی شناخت، بی عرفه ، در دشت پرهول وبلای روزگار، جز حیرانی و سرگردانی چیزی طرف برنخواهیم بست.
۱- فراز انتهایی دعا ، مشتمل بر زیباترین و عمیق ترین مضامین است. فرازی که حتی صِرف خواندن ترجمه فارسی آن نیز بسیار دل انگیز و در عین حال آموزنده است .فرازی شگفت.
![]() |
POWERED BY BLOGFA.COM |
![]() |