وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی |
زرد گشتی از خزان غمگین مشو!
به دنبال بیانی یا تعبیری در خصوص پائیز و خزان در اشعار مولوی بودم ؛ فکر می کردم که کدام یک از جهش های ذهنی مولانا در باب پائیز زیباتر است ؟ ... آنقدر از پائیز و برگ ریزان گفته و تصویرپردازی های رنگ رنگ کرده که پاسخ به این سوال دشوار است . از این غزل ، این دو بیت را باهم بخوانیم:
جانِ ما را هر نفس، بُستانِ نو گوشِ ما را هر نفس، دستانِ نو
زرد گشتی از خزان، غمگین مشو در خزان بین تابِ تابستانِ نو
در هر حال در این دنیا مکرر و مرتب با بیماری ها، مشکلات ،اندوه ها، گرفتگی ها و پائیزها و برگ ریزان زندگی مواجهیم. روزهایی که تنگ دلیم . روزهایی که بارقه امید نیست . روزهای سرد. روزهایی که در میانۀ پائیزیم. خود پائیزیم. در تعابیر مولوی "زرد روی گشتن" با واژه زیبای «روی زعفرانی» جایگزین است. بسیاری مواقع مولوی عزیز زمانی که می خواهد بگوید زرد روی گشته ام از این تعبیر استفاده می کند. مثلاً
به من نگر، به دو رخسارِ زعفرانیِ من
... و موارد مشابه دیگر . در خصوص رخسارۀ برگهای پائیزی نیز این تعبیر در چند جای استفاده شده است. برگهایی که به سبب سموم خزان ، رخساره زعفرانی می شوند! ... در غزل ناب و زیبایی مضمونی قریب به این معنی بکار رفته که این رنگِ زردِ سیمایِ خزان زده ام را، این رخسار زعفرانی ام را تو با اشارتِ نظر، نقشی دگر انداز... دلی امیدوار «دلِ با بشارت» هدیتم نما
:
رخِ همچو زعفران را، چو گل و چو لاله گردان
سه چهار قطره خون را ، دلِ با بشارتی کن
صنما به چشمِ شوخت، که به چشم اشارتی کن
نفسی خرابِ خود را، به نظر عمارتی کن
دلی امیدوار «دلِ با بشارت» هدیتم نما. نه دلی پر از اضطراب، سرشار از هراس و بیمناک از آینده ها
۱- این غزل شگفت ، یکی از زیباترین غزلیات مولوی در دیوان شمس است . ( لینک مطالعۀ کامل غزل)
![]() |
POWERED BY BLOGFA.COM |
![]() |