وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

به بهانه روز خبرنگار و

یادی از علیرضا افشار

۱۷مرداد ماه روز خبرنگار است. این بیت مولوی همچون سایر ابیات پرشکوهش ، جان افزاست. بارها شنیده ایم. اما اشاره دقیق و ظریفی که به بحث آگاهی و خبر شده آن را "بارها شنیدنی" کرده  :

مقتضای جان چو ای دل، آگهی است                هر که را افزون خبر، جانش قوی است

جان نباشد جز خبر در آزمون                           هر كه را افزون خبر، جانش فزون

 

برخورد من با خبرنگاران و آشنایی از چند و چون این حرفه کم بود. شاید اولین توجه جدّی به موضوع خبر و خبرنگار با علیرضا افشار بود . فردا روز خبرنگار است و دریغ است که چند خطی به یاد او ننوشت.

****************************

 ۱- علیرضا افشار را بار اول در بهار سال ۸۱ بود که دیدم . خبرنگار شبکه سه سیما بود . یک روز اطلاع دادند که فردا گروهی از شبکه سه می آیند برج تا گزارشی از روند ساخت و مونتاژ سازه فولادی برای بخش «با خبرنگاران» اخبار شبکه سه تهیه کنند. قرار بر این شد که من با آنان از محل کارگاه برج میلاد تا کارخانه سدید در جاده اسلامشهر بروم. فردای آن روز گروهی که قرار بود آمدند و سرپرست گروه خود را معرفی کرد . گفت علیرضا افشار هستم و می خواهم گزارشی که می گیریم را اگر بشود به بخش خبری امشب برسانیم. فرصتی نیاز است تا بعد از گرفتن تصاویر، کار را برای پخش آماده کنیم. لذا بعد از گرفتن چند تصویر از کارگاه، به سمت کارخانه سدید راه افتادیم. تا کارخانه حدود یک ساعت راه بود.

در راه صحبت های مختلفی شد. از ویژگیهای کار در بخش خبر و چالشهای کار خبرنگاری . علیرضا گفت که دامپزشکی خوانده ولی علاقه ای به رشته تحصیلی اش نداشته . کار خبرنگاری را دوست دارد و لذا اصلا در رشته تحصیلی اش کار نکرده. چند مورد از اتفاقات جالب و خاطراتی را که در تهیه گزارش ها با آنها مواجه شده بود را تعریف کرد. بسیار سرزنده و بانشاط . از تفاوت کارشان در بخش خبری شبکه سه با "واحد مرکزی خبر" پرسیدم . توضیح داد که:«واحد مرکزی خبر و همچنین شبکه خبر، حوزه گسترده تری از اتفاقات را پوشش می دهند اما این دلیل نمی شود که هر شبکه هم برای خودش بخش خبری مجزا نداشته باشد. ما از گزارش ها و اخبار واحد مرکزی خبر استفاده می کنیم ولی دلیل نیست که خود ما هم تولید خبر و گزارش نداشته باشیم.»

به کارخانه رسیدیم . قطعات بزرگ ستونهای فولادی که قرار بود سالها نقش ستونهای سازه فولادی راس برج میلاد را بازی کنند و نمادی از شهر تهران و پایتخت باشند در حال جوشکاری و پیش مونتاژ در محوطه باز کارخانه بودند . بزرگی قطعات و صعوبت کار با آنها برای علیرضا و تیم همراهش بسیار جالب آمده بود. عملیات پیش مونتاژ مربوط به بخش اول سازه ( Stage 1 ) آغاز شده بود و این پیش مونتاژ در واقع تمرینی بود برای کنترل کیفیت سازه فولادی قبل از اینکه برای نصب در محل خود بر فراز برج میلاد، به کارگاه برج حمل شود .  

اینها را برای علیرضا توضیح دادیم و او و همکارانش تصاویر متعددی از نحوه انجام کار تهیه کردند. گروه خبری بعد از تهیه تصاویر به سرعت آماده رفتن شدند . علیرضا گفت : می روم که برنامه را اگر بتوانیم تا شب حاضر کنم و به  خبر ۲۰ شبکه سه برسانم. 

۲- شب بود که یکی از همکاران زنگ زد . سلام و احوالپرسی . گفت از فردا دیگر به شرکت نیا ! گفتم چرا ؟! گفت در بخش خبری ساعت ۲۰ گزارش برج را پخش کرده اند و مصاحبه هیچ کس را پخش نکرده اند و فقط مصاحبه با تو پخش شده ! می دانی که در این مملکت چقدر به مصاحبه حساسیم! بهتر است بخاطر وقوع چنین جرمی دیگر به شرکت نیایی ! تکرار آن را در بخش خبر ۲۲ ببین!

و فردای آن روز البته به پیش بینی دوستمان، کنایه ها و البته گلایه ها برقرار بود!

۳- چند ماه بعد یک روز بعد از ظهر برای خرید به بازار تجریش رفته بودم . در قسمت لوازم کامپیوتر این بازار بودم که یک دفعه جوانی پر انرژی به طرفم آمد و گفت :"سلام مهندس خوبی ؟! باور کن تقصیر از من نبود." گفتم چه تقصیری ؟ گفت علت اینکه مصاحبه شما را پخش کرده ایم و مصاحبه بقیه پخش نشد. در یکی از مصاحبه هایی که گرفتم همکارتان به صورت ناخواسته اسم یکی از شرکتها و یکی از دانشگاهها را برده بود که چون تبلیغ محسوب می شد ناچار شدیم پخش نکنیم .مصاحبه دیگر هم مشکل مشابه و ... توضیحاتی از این دست را با حرارت و با رویی گشاده گفت. به یاد آوردم که علیرضاست. گفت که جدای از کار در بخش خبر در کار لوازم و قطعات کامپیوتر هم هست. برایم جالب بود این علاقۀ حرفه ای اش که بعد از آنهمه مدت اینطور با جزییات از آنچه گذشت می گفت، و راجع به آنچه در یک گزارش خبری ساده رخ داده بود و گلایه ای که روابط عمومی شرکت ما کرده بود، دلیل می آورد و توضیح می داد. (۱)

۴- بعد از آن همیشه گزارش های علیرضا افشار را در اخبار با دقت و علاقه بیشتری می دیدم . یک روز که گزارش را گفت در آخر گفت "علیرضا افشار؛شبکه خبر" . متوجه شدم که از شبکه سه به شبکه خبر منتقل شده که حوزه گسترده تری از اتفاقات را پوشش می دهد. او به شبکه خبر منتقل شده بود و دیگر کارش به شبکه سه محدود نبود . تعداد گزارشهایش بیشتر شده بود و من همیشه گزارش های این جوان با روحیه  را که با چهره ای گشاده و بیانی گویا ارایه می شد، با علاقه دنبال می کردم و از گفته هایش می آموختم . 

۵-  روز ۲۰اردیبهشت۸۳ روز بالابری بخش سوم سازه راس برج میلاد بود( Stage 3) . هفتصد هزار کیلوگرم فولاد در پای برج مونتاژ شده بود و قرار بود که با کابل از زمین بالا کشیده شده و در تراز حدود سیصد متری برج میلاد ، به دیواره بتنی متصل شود . روزی که چند سال منتظرش بودیم رسیده بود .عملیاتی که چندین هزار ساعت کار مهندسی صَرف آن شده بود. بزرگترین عملیات بالابری سازه فولادی در دنیا. مراسم رسمی برای آغاز این بالابری در نظر گرفته شده بود که با حضور شهردار و وزیر کشور وقت برگزار شود. همه میهمانان آمدند و خبرنگاران هم . در شلوغی آمد و شدها بود که صدای علیرضا افشار را شنیدم . با همان انرژی و شوخ طبعی گفت :«سلام مهندس؛ من حوصله این شلوغ بازی ها رو ندارم ! آمدم گزارش بگیرم و برم . از خودِ سازه کجا می تونیم تصویر بهتری برداریم ؟»

۶- عصر روز ۱۵ آذرماه ۸۴ بود . مشغول خواندن جزوه درس زلزله بودم. رادیو پیام را بازکردم که گفت "هواپیمای سی۱۳۰ ارتش سقوط کرده و تعداد زیادی از خبرنگاران رسانه ها  کشته شده اند." اولین  چیزی که به ذهنم رسید فکر علیرضا بود. آیا نام او هم در این میانه هست ؟.. متاسفانه بود.

در آن حادثه تلخ، نزدیک به شصت تن از فعالان حوزه خبر کشته شدند. خبرنگارانی از روزنامه ها و شبکه های خبری مختلف. افرادی که همچون علیرضا عمدتاً سالهای جوانی را سپری می کردند.(۲) 

۷- در میدان تجریش و در خیابان دِزاشیب ، به همّت پدر علیرضا، شهرداری منطقه یک  کوچه ای را به نام او قرار داده . هر زمان از کنار آن می گذرم یاد علیرضا با من است. یاد او و گزارشهای متعددی که از او دیدم و چیزهایی که از او و گفته هایش آموختم. 

۸- حرفه ای که جریان آگاهی بخشی به جامعه را در دست دارد ، حرفۀ خبرنگاری است . شریان تزریق اطلاعات و آگاهی در دست خبرنگاران است .

در دنیای امروز یک "اجتماع" وجوه ، ابعاد و لایه های گوناگونی دارد که خبرنگاران اخبار رخ داده در یک "وجه" و حوزۀ اجتماع را، به آگاهی دیگر مردم جامعه می رسانند.(این البته کارکرد خبرنگار در حوزه داخلی است). آگاهی رسانی به مردم یک کشور از یکدیگر . آگاهی رسانی به مردم یک سرزمین از لایه های دیگر آن سرزمین . کار خبرنگاری از آن جهت دشوار است که باید نه تنها به روز ، بلکه به ساعت یا حتی به لحظه باشد . به قول امروزی ها "آنلاین" باشد . وگرنه خبر دیگر خبر نیست . وگرنه، خبر بازگویی و بازشماری یک رخداد است . خبرنگار ناچار است که زودتر از دیگران مطلع شود و پس از اطلاع در کوتاهترین زمان "کارخبررسانی" را به سامان رساند. این الزام «زودتر از دیگران دانستن»، و زود دیگران را آگاه کردن، باعث می شود تا خبرنگاران همیشه در متن و بطن اتفاقات حاضر باشند. حضوری که با مشکلات و بعضا حوادثی تلخ همراه است.

حرفۀ خبرنگاری یا "نگارشِ"خبر، کار کسانی است که می دانند همیشه توجه مخاطب و مخاطبان به "خبر" است و نه نگارندۀ خبر:خبر"نِگار".   کارِ کسانی است که در پسِ زحمات خود معمولاً دیده و شناخته نمی شوند.   

   


۱- بعد از آن ماجرا بارها و در مقاطع زمانی مختلف برنامه های خبری مختلفی در برج میلاد تهیه شد؛ امّا شادابی ، تیزبینی و روحیه علیرضا افشار را کمتر دیدم.

۲- در زمان حادثه ، علیرضا افشار کمتر از یک سال بود که ازدواج کرده بود .

  نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۵/۱۵ساعت ۸:۵۲ ق.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM