وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی |
سفر به ایران
محدودیت زمانی شدید و فشردگی برنامه ها در سفر اخیر به ایران، باعث شد تا نتوان با بسیاری از دوستان و عزیزان ملاقات داشته و بسیاری از کارها مطابق تصوّرات قبل از سفر پیش نرود. اما شاید مهمترین دستاورد این سفر ، فرصتی بود برای نگاه به خود از بیرون .
بعد از یک سال و نیم حضور در کشور و هم صحبتی با عزیزانی که مدّتی نسبتاً طولانی از دیدارهایمان گذشته ، مجالی است برای تامّل در احوال خود ، کشور خود و نحوۀ زیستن خود . فرصتی برای نگاه به خود از بیرون . نگاه به خودی که تا کنون در متن زندگی و درگیر حل و فصل مسائل جاری بوده و امروز فرصتی یافته تا چگونه زیستنِ گذشتۀ خود را در بوتۀ نقد و در پیش روی خود بگذارد.
بسیاری از امور و مسائل عادی و بر سیاق سابق می نمود و گویی چنین نیست که تو مدّتی است در این میانه نیستی ، اما خواه ناخواه بستری از مقایسه در نگاه تو شکل گرفته که این امر باعث می شود تا نگاه به برخی از مهمّات امور از پنجرۀ مقایسه و با متر و میزان سنجش همراه شود . در این باب چند احساس بیش از هر چیز دیگر با من همراه بود . این "چند احساس" را نمی شد و نمی شود فراموش کنم اما بر این باورم که حضور ما در متن زندگی باعث می شود تا با این مسائل کنار آمده یا آنها را بپذیریم ، حال آنکه اندکی تامل لازم است .
۱- ترافیک حیرت آور خیابانهای تهران و وقتی که در هر روز برای جابجایی از ما تلف می شود از همان احساس های عجیب است . انگار نه انگار که سالها با همین ترافیک و در وسط آن بوده ای و این خیلی غریب است که چیزی که موضوع هر روزه زندگی تو بوده امروز برایت عجیب باشد .
همیشه احساس خیلی بدی به من دست می داد زمانی که گله و شکایت دوستان و ایرانیان بازگشته از ممالک راقیه(!) را در باب وضع ترافیک و رانندگی در ایران می شنیدم . نوعی بیان لوس یا تفاخر از آن احساس می شد . اما این بار، بارها از خود پرسیدم که اساساً این نحوه استفاده از ماشین و خودروی شخصی ما را به کجا و به کدامین سمت و سو می برد؟
این میزان ورود خودروی جدید به زندگی شهروندی و عدم توسعه حمل و نقل عمومی واقعاً قابل تامّل جدی است . به سراغ آمارها رفتم . میزان تولید ایران خودرو در سال گذشته حدود ششصدوپنجاه هزار دستگاه و میزان تولید سایپا حدود پانصدهزار دستگاه ماشین بوده . همین میزان،کمی بیشتر امسال هم تولید شده . این روال طی چند سال گذشته برقرار بوده است . بگذریم از تعداد ماشین های وارداتی از کره و ژاپن و ... . اما طول خط مترو که در سال گذشته به شبکه حمل و نقل شهری تهران اضافه شده حدود ده کیلومتر بوده . در شیراز این عدد صفر کیلومتر بوده . در تبریز و مشهد و اصفهان هم به همین ترتیب صفر بوده . اینها چه تناسبی با هم دارند؟ چه باید کرد ؟
در زمان ورود در فرودگاه امام به رغم قرار قبلی ، هیچ یک از بستگان و عزیزان را ندیدیم . هیچ کس به استقبال نیامده بود . گفتند که حدود چهار ساعت در ترافیک مانده بوده اند.(چهار ساعت ؟؟). در برگشت هم نزدیک بود که به وقت به فرودگاه نرسیم چرا که به ترافیک جمعه ساعت ۱ ظهر خیابانهای تهران برخوردیم ( ترافیک ظهر جمعه؟!؟) در هر ساعت از روز از هر مسیری که می خواهی عبور کنی ترافیکی می بینی که در شهرهای اُوساکا ، توکیو ، نیویورک و فیلادلفیا در ساعات اوج ترافیک هم به هیچ وجه دیده نمی شود ... کنار همه کوچه ها سرتاسر ماشین های جدید پارک شده ...
۲- حضور چشمگیر ماشینهای مدل بالای کره ای و ژاپنی نیز به احساس مذکور دامن می زد. اینهمه لِکسوز و پرادو و تویوتا کمِری را به هیچ وجه در خیابانهای خود ژاپن هم نمی بینی ... یک استاد دانشگاه ژاپنی هم با آن حقوق حداقل ده هزار دلار در ماه و ارزانی ماشین در کشورش ، لکسوز سوار نمی شود و هر روز و برای هر کاری چنین ماشینی را با خود جابجا نمی کند . به حس تعجّب مذکور این دامن می زند که چگونه این همه ثروت شخصی هست اما توسعه ثروت عمومی با کُندی صورت می گیرد . اینهمه ماشینهای پنجاه میلیون تومان به بالا برای چی؟ این چه نحو هزینه کرد سرمایه های شخصی و ملّی است؟ بیمه شخص ثالث و بدنه اینها سالی چند تومان است ؟ یک پنجم این بیمه بدنه را چند نفر از صاحبان اینها حاضرند بپردازند برای توسعه شبکه متروی تهران ؟(۱)
۳- عدم شکل گیری بحث های سیاسی در نشستهای فامیلی و دوستانه از اتفاقات خوبی بود که قابل حسّ و درک بود . شاید اتفاقات تلخ ماههای بعد از انتخابات این بلوغ را در بسیاری ایجاد کرده که شیرینی لحظات با هم بودن را نباید با جدل و گفتگو از اختلاف دیدگاهها تلخ کرد . شاید این بلوغ باعث شده که بپذیریم در متن خویشاوندی ها و دوستی ها باید از کنار اختلافات بگذریم تا که بتوانیم طعم با هم بودن و گرد هم بودن را حس کنیم .
۴- مدت چهار روز از سفر در شیراز گذشت. به جهت تدریس در دوره آموزشی نظارت بر اجرای سازه های فولادی که توسط سازمان نظام مهندسی برگزار می شد به شیراز رفتم . به شوق شیراز و حال و هوایش. فرصتی بود و توفیقی بود تا همچون گذشته ها در خدمت عزیزان و دوستان عضو سازمان نظام مهندسی باشیم . دوره ۲۴ ساعت و در قالب سه روز برگزار شد و این امکان فراهم شد تا در خصوص برخی از پروژهایی که طی مدت اخیر در ژاپن بازدید و مشاهده شده ، صحبت کنیم و در باب تکنولوژی سازه های فولادی در ژاپن به گفت و گو بنشینیم. پس از پایان دوره به اولین جایی که رفتم ایستگاه قطار راه آهن شیراز - اصفهان بود . حجم زیادی از کار انجام شده ، اما از دیدن کارگاه تعطیل، و اینکه به رغم پیشرفت قابل توجه طرح ، پروژه راکد گشته خیلی ناراحت شدم . به این پروژه و وضعیتش علاقه خاصی دارم و امیدوارم که هر چه زودتر کارگاه مجداً فعال شود. حیف است طرحی که بخش عمده ای از کارهایش صورت گرفته به خاطر حجم کوچکی از کار معطل بماند.
.....
۵- در گفتگویی با یکی از دوستان گذشته، نمونه این قبیل صحبت ها را باهم داشتیم . ایشان گفت این انتقادهای شما متاثّر و ناشی از غرب زدگی و حیرت در برابر مظاهر تکنولوژی است. به همین صراحت(!!؟). گفتم :باور کنید اینهمه مظاهر تکنولوژی که در ایرانِ امروز هست هرگز در ژاپن نیست . گوشی های موبایلی که اینجا استفاده می کنیم هرگز آنجا نیست. ماشینهای آخرین مدل ، تلویزیونهای ال سی دی منازل ، اسپیلیت های سرمایش دفاتر و نمونه هایی از این دست کجا به این گستردگی توسط شهروند ژاپنی استفاده می شود ؟ امروز مظاهر تکنولوژی را باید در کشور خودمان و کشورهای عربی اطرافمان دید که مصرف کننده حریص آخرین سطوح تکنولوژی هستیم . آخرین محصولات تکنولوژی دست ماست نه دست شهروند ژاپنی .
۱۹۰۰ میلادی یعنی ۱۱۰ سال پیش ، زمانی بود که ایرانیان زیادی برای تحصیل به ولایات فرنگستان می رفتند. جوان ایرانی که برای تحصیل طب به فرانسه می رفت به محض ورود در وسط شهر پاریس عمارتی عظیم و پرشکوه می دید از فولاد با ۳۰۰ متر ارتفاع در آسمان ؛ شاهکار آقای مهندس ایفل . در آن زمان در تهران یک ساختمان ده طبقه هم نبود. در زیرِ زمینِ شهر پاریس هم ،قطار و ایستگاههای متروی باشکوه می دید و در هر گوشه ای از شهر مظهری دیگر از مظاهر علم و تکنولوژی که هرگز ندیده بود... آری آن زمان قرارگیری ایرانی در برابر این قبیل مسائل می توانست سببی و دلیلی از اسباب و دلایل غرب زدگی شود . اما امروز چه ؟ امروز دیگر این قبیل امور سبب رشد اندیشه های غرب زدگی در هیچ ذهنی نمی شود چرا که امروزه خصوصاً در کشورهای نفتی با جای خالی هیچ یک از مظاهر تکنولوژی مواجه نیستیم. در برابر برج تورنتو و توکیو ، برج میلاد داریم و در برابر بیمارستان بزرگ وِست اِند برلین ، بیمارستان میلاد ساخته ایم. امروز تنها و تنها معیار تفاوت ، تفاوت در کیفیت زندگی است. کیفیتی که متاثر از «نظم در سازمانها» و « فرهنگ عمومی زندگی» است. در حوزه های مختلف اداره کشور ،امروز همه چیز هست اما کیفیت ارائه خدمات به شهروند، بستگی به نظم در ساختار طراحی شده و مهندسی شدۀ سازمان دارد . کیفیت خدماتی که در بیمارستانها ، مدارس ، دانشگاهها ، شهرداریها ، فرودگاهها و ... دریافت می کنیم امروز دیگر به وجود یا عدم وجود فن آوری و تکنولوژی ربطی ندارند ؛ بلکه تفاوت در مهندسی ساختارها و فرهنگ عمومی مردمی است که بهره بردار و استفاده کننده از سیستم و تکنولوژی محسوب می شوند.
شاید بیشترین احساس و پررنگ ترین احساس این سفر ، همین احساس بود .
۱- قیمت و هزینه احداث یک کیلومتر مترو "امروز" ۵۰میلیارد تومان است . طبق برنامه ریزی ها ، سالیانه باید ۳۰کیلومتر مترو در تهران احداث شود تا حمل و نقل پایتخت پس از ده سال سامان یابد . یعنی سالیانه ۱۵۰۰ میلیارد تومان . درآمد کلان شهر پایتخت سال گذشته حدود ۴۰۰۰میلیارد تومان بود و این خود نشان می دهد که ۱۵۰۰میلیارد تومان چه رقم سنگینی برای شهرداری پایتخت محسوب می شود .
اگر بجای ۱۵۰۰میلیارد تومان ، نصف این عدد بزرگ ، یعنی ۷۵۰میلیارد تومان در سال اختصاص یابد (که بازهم رقم کوچکی نیست)، به سامان رسیدن کار مترو بیست سال زمان می طلبد ...و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
سال گذشته رقم تخصیصی به متروی شیراز حدود ۱۰۰میلیارد تومان بود . رقم کمی نیست اما این عدد معادل بودجه مورد نیازبرای فقط ۲کیلومتر مترو است. مجدد باید تاکید کنم که هدف مقایسه نیست. بحث در اهمیت نگاه به خود ،نحوه زندگی خود و توسعه متوازن است. اگر قرار باشد سالیانه دو کیلومتر مترو بسازیم ولی چند ده هزار ماشین وارد خیابانهای شیراز کنیم ...چه می شود؟ اگر قرار باشد در حوزه های دیگر هم به نحو مشابه عمل کنیم چه می شود ؟
![]() |
POWERED BY BLOGFA.COM |
![]() |