وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

سیفُ اله داد

۱- روحِ هنرمندِ سیف اله داد خالقِ "بازمانده" امروز از میان ما رفت . داد پس از مدّت طولانی جدال با درد و بستری بودن در بیمارستان با فرشته مرگ همراه شد و در میان هیاهو و شلوغی های این روزها ، خاموش و بی صدا رخت بربست . به رغم سخنان بسیاری که درخصوص ماجرای فلسطین و این غصبِ تاریخی زده شده اما تعداد آثار هنریِ فاخر در این خصوص بسیار ناچیز است .در حوزه قلم کارهای آل احمد و در حوزه سینما بازماندۀ سیف اله داد جزءآثار فاخر محسوب می شوند.

۲- بهار ۱۳۸۱ بود و هوا پر از طراوت فروردین ماه . صبح تا ظهر در کارخانه سدید به جلسات طولانی بحث ساخت سازۀ فولادی گذشته بود. عصر پس از پایان کار از کارگاه برج میلاد به خیابان حجاب رفتم ، مراسمی تحت عنوان " فردایی دیگر" جهت سالگرد شهادت سیّد مرتضی آوینی . سخنرانان عبارت بودند از بهروز افخمی ، سیف اله داد ، نادر طالب زاده و اکبر نبوی. از دیدن جمعیت حاضر در سالن حسابی تعجّب کردم. سالن بزرگ حجاب پر بود از جمعّیت جوان و به سختی می شد صندلی خالی پیدا کرد. از دیدن اینهمه علاقمند به سید مرتضی  در میان نسل جوان خوشحال شدم .

محور صحبت های نادر طالب زاده راجع به سرمقالۀ دوروز قبل مجله نیوزویک بود .نیوزویک راجع به همسان سازیِ فرهنگی نوشته بود. افخمی از خاطراتش راجع به سید مرتضی می گفت و از نوشتار آوینی در تحسین ساخت فیلم "عروس" . اینکه عروس یک نوآوری در سینمای ایران بود و همه به آن تاختند امّا آوینی آن نوشته معروف را راجع به عروس نوشت. سیف اله داد راجع به شخصیت آوینی صحبت کرد و از اینکه وی با شناخت عمیقش نسبت به شرایط جامعه و متناسب با نیاز عمل می کرد . "داد" جمله ای بکار برد با این مضمون که " آوینی یک روشنفکر بود." پس از آن جلسه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت . اما انگار پس از این صحبتِ داد محور گفتگوها دیگر نه شهید آوینی که نقد حرف سیف اله بود. به شدت بر او تاختند که این چه حرفی است می زنی؟ چرا کلمۀ روشنفکر را برای شهید آوینی بکار می بری؟ و ... و از این قسم صحبتها . داد جوابهای مختلفی داد تا نهایتاً استناد کرد به نوشته ای از امام خمینی در خصوص یکی از روحانیون بزرگ که در پیامی پس از مرگ آن عالم ، ایشان را روشنفکری بزرگ خطاب کرده بودند. 

 ۳- بعد از مراسم تعدادی از جوانان پیرامون هر یک از سخنرانان حلقه زده بودند و مسلماً دور بهروز افخمی از همه شلوغ تر بود . افخمی طبق معمول مشغول تعریف کردن داستان فیلم شوکران و ماجراهای پس از آن بود. بعد هم راجع به خاطراتش از فیلم عروس و نوشته مرتضی آوینی راجع به عروس . به نزد "داد" آمدم . عده ای از جوانان پرشور مذهبی او را در حلقه گرفته بودند و هنوز به شدت به سخنان او انتقاد می کردند. همان که گفته بود " آوینی یک روشنفکر بود ". دوستان جوانمان با تیغ تند نقد به شدت بر او می تاختند و کاملاً واضح بود که آنچه بر داد می رفت و آنهایی که به او می گفتند نه به صِرف صحبتی بود که راجع به آوینی کرده بود . بل گناه او را معاونت وزارت ارشاد در مقطعی که به مدیریت آن وزاتخانه انتقاد وارد بود ، می دانستتند.  آنها فقط به شدت او را نقد کرده و می کوبیدند.

۴- بعد از رفتن دوستانِ جوان و پرشور و پر انتقاد ، در خصوص چند مورد با سیف اله صحبت می کردم . صحبت های بسیار عمیقی کرد . در حوزه سینما ، عرصه تولیدات فرهنگی و تنوّع و تکثّر آنها دیدگاههایش را گفت . گفتم اینها که شما می گویی مباحث ارزنده ای در حوزه مبانی نظریِ سینماست . چرا شما هم مثل دوستتان آوینی آنها را در قالب کتاب منتشر نمی کنی ؟ گفت من اینقدر خسته و دلگرفته هستم که نه رمقی برای این کارها دارم و نه رغبتی . در میان این بحث ها با "داد" بودم که خانمی چادری با دختر خانمش با سرعت آمدند . آن خانم به محض رسیدن با لحن معترض و ناراحتی شروع به صحبت کرد که : آقای داد ، چرا اینها با شما اینطور کردند ؟ مگر شما چه گفتید ؟ من همسر شهید آوینی هستم و فقط آمدم که از شما عذرخواهی کنم . من جدّاً متعجّبم از این برخوردها... 

حسابی یکّه خوردم از این برخورد تحسین آمیز خانم امینی .سیف اله با کمال ادب و با همان خستگی در چهره، از ایشان سپاسگزاری کرد.

۵- حرفهایم با سیف اله به فیلم "بازمانده" رسید. گفت : زمانی که بازمانده را ساختم در دنیا بحث صلح اعراب و اسرائیل باب شده بود و اذهان عمومِ دنیا منتظر نتایجِ مذاکرات عرفات و اسرائیلی ها  بودند. زمانی که برای نمایش فیلم به یکی از جشنواره های خارجی رفته بودم در فضای سنگین آن جشنواره به شدت مورد انتقاد قرار گرفتم که "همه دنیا راجع به صلحِ اینها حرف می زنند، شما ایرانی ها هنوز ول نمی کنید و می آئید و فیلم راجع به اشغال فلسطین می سازید؟" می گفت اینقدر جوّ سنگین بود و اینقدر گفتند که من گفتم : اصلا من یک فیلم خانوادگی ساخته ام . حالا چه می گوئید؟

وقتی که به ایران برگشتم به قدری در مطبوعات به من توپیدند که چرا یک فیلم ارزشمند راجع به فلسطین را خانوادگی خطاب کرده ای؟ چقدر نوشته ها که علیه من به خاطر دفاع بد از فیلمی که خودم ساخته بودم(!) نوشته شد.   

 ۶- سیف اله داد صحبت می کرد و من در ذهن به اواخر سال ۱۳۷۵ رفتم . در یک برنامۀ سخنرانی به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه از "مهدی نصیری" مدیر مسئول نشریه صبح دعوت شده بود . بعد از سخنرانی به اتفاق سیدمهدی طاهری با مهدی نصیری در دفتر انجمن گفتگوی طولانی داشتیم. مهدی نصیری به شدّت انتقاد می کرد از اینکه برخی متدینین جرأت دفاع از ارزشها را ندارند . "...یک کارگردان رفته یک فیلم خوب راجع به فلسطین ساخته ، بعد خودش در مصاحبه ای گفته من فیلم خانوادگی ساخته ام ."

برایم ارزشمند بود که بعد از اینهمه زمان پاسخ آن انتقاد را، از زبان خود سیف اله داد شنیدم.

۷- ایکاش هنرمندان را فارغ از فضاهای سیاسی و فراتر از آن ببینیم .  "روح هنرمند" را باید گوهری حساس و آبگینه ای شفّاف اما آسیب پذیر دید . روحی که نباید طراوت و حسّاسیتش را در میان تندی های سیاست آلود آزُرد....من خود فیلم بازمانده را اواسط سال ۱۳۷۵ و در آمفی تاتر دانشگاه و در میان دوستان دانشجو دیدم . سالن پر بود از سکوت و پر از نگاههایی که روایت استادانه از یک اتفاق را می دیدند .اتفاقی که در تاریخ سینمای ایران دیگر کسی اینگونه با هنرِ فاخر ، شعرِ تلخِ آنرا نسروده .... هرگز هرگز از خاطرم نمی رود لحظات خروج از سالن را که رضا امیری دوست آذربایجانی ام با لهجه آذری و با حرارتش می گفت : " لحظۀ قرائت آیه الکرسی در انتهای فیلم گریه کردم " ... آری آیه الکرسیِ انتهایِ بازمانده قلب را در سینه می لرزاند ...

  نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۸/۰۵/۰۶ساعت ۷:۴۰ ب.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM