وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

امیرخانی در پارک ملت

مصاحبۀ امیرخانی در پارک ملت را دیدم .  یا درست تر بگویم ، چند بار دیدم . مدتهاست که اینجا و در این "کشورِ سکوت "، هر زمان که دل هوس خواندن چند خطی شور انگیز می کند ، زمانی که نه حال و احوال رفتن به سراغ حافظ  هست و نه تمنای خواندن چندبارۀ کویر ، سرکی می کشم به جهش های ذهن این جوان برازندۀ ایرانی. امیرخانی هرچند که کم می نویسد  -و این البته دلیلش، وسواسِ او در خوب نگاشتن است- ، اما در هر حال آنقدر نوشته ، که مجالِ خواندن، کم بیاید . برای من امیرخانی ادامۀ جلال است . یا دقیق تر بگوییم یکی از ادامه های جلال است . آل احمد اگر که فرزندی نداشت و خداوند به او فرزندی عطا نکرد و چنان شد که روزی یادداشت تلخِ "سنگی بر گوری" را نگاشت ، اما بی فرزند ادامه دار شد و ادامه دار است . روحِ بی تابِ حقیقتِ جلال ، ادامه هایی دارد که برای من امیرخانیِ امروز ، امیرخانی این چندسال ، "نماد"  این " ادامه" است . از همین رو سخت شورانگیز بود زمانی که دیدم جایی نوشته :" داستايوفسكى در جايى گفته بود ما همه از زير شنل گوگول به در آمديم. همين را محمود دولت آبادى در شكلى ديگر گفته بود كه ما همه در تاريكخانۀ هدايت ظاهر شديم. و بگذار من اين گونه بگويم كه ما همه فرزندان زن زيادى جلاليم! جلالى كه به ما آموخت روش روشنفكر ايرانى بودن را... " .

قلمِ امیرخانی ، قلمِ خودِ اوست  و شخصیتِ امیرخانی ، ساخته و پرداخته خودِ امیرخانی است چنان که دکتر شریعتی در جایی نوشت : « خودتان راه بیفتید تا خودتان شوید ، نه نسخۀ کپی از اصل » . لذا جفایی بزرگ است اگر قلمِ او را به کسی تشبیه کنیم . اما «نگاهِ » او در بسیاری اوقات ، مردمک چشمهای جلال و امثالِ جلال است که در "دورانِ معاصر" ، فارغ از حساب هایِ جاریِ عقلِ معاش اندیش ، به دنبالِ «حقیقت » بودند . راه افتادند تا بفهمند . لذا این مشابهتِ در نگاه ، گاهی به مشابهتِ در لحنِ نوشتار می انجامد تا آنجا که مثلا در نوشتار مقاله بلند "نشتِ نشا " اصلا گمان می کنی که مقاله ای به تاریخ ۱۳۸۴ از آل احمد چاپ شده است . اینقدر در لحنِ کلام شبیه شده .

درست مطمئن نیستم اما این شاید اولین مصاحبۀ امیرخانی از این دست بود که اینگونه مبسوط در صفحه سیما نشست و "سخن" گفت . و البته این یکی از انتقاداتی است که بر او وارد به نظر می رسد . ایراد روشنفکر ایرانی، هم به اذعان جلال و هم به اذعان شریعتی ، دور بودن از مردم بوده و امثال امیرخانی اگر چه امروز از مردم دور نیستند و در متن و بطن جامعه در آمد و شد هستند امّا با مردم «زیاد سخن نمی گویند» . شاید این ایراد را وارد و درست ندانند چرا که «سخن گفتن » با مردم را همان کتاب ها و مقالات و یادداشت هایشان می دانند اما این درست نیست . روشنفکر هنرمند باید بیشتر بر «زمینِ گفتگو» نشیند و گفته ها را ، تنها کتاب و مقاله و یادداشتهایش نینگارد .بحث ، بحثِ حضورِ در سیما نیست که بحث ، بحث جاری بودن در میان مردم است نه فقط با کتاب و مقاله و سفرنامه... که گفتگوی صمیمانه چیزی است از جنسی دیگر ، و در حال و هوایی دیگر . و فرقِ بسیار دارد با کتاب و مقاله و رمان و سفرنوشته . گفتگویِ صمیمانه چیزی است که حتی موسی هم طالبش بود در گفتگو با پروردگار . از چوب دستی اش تعریف می کرد و در تعریف از آن عصایِ چوپانی ، «سخن» به درازا می کشاند ...

 

رضا امیرخانی

******

و این نکته را هم باید البته در این کوتاه سخن، اشاره داشت که این از ویژگی های ممتاز و منحصر به فردِ شهیدی فرد هست که می تواند پرده نشینان را - به تعبیر حافظ - زان سویِ هفت پرده به بازار گفتگوهایش بکشاند . (۱) (۲)  گویی  آنهایی که مدتی است می پنداری "روزۀ سکوت" اختیار داشته اند ، با شهیدی فرد محاکاتی دیگر دارند که "افطارِ سکوت" با او می گشایند ... گفتگوهایِ سراسر معنای ابراهیم حاتمی کیا در همین پارک ملت ، یا حضور شگفت رضا میرکریمی و حرفهای زلال و عمیقش را باید دست مریزاد این عزیز پراحساس و نکته سنج دانست ... این ها "جواهر الرجال" هستند که کم سخن می گویند و از این باب ممنون شهیدی فرد هستم که دمساز نایِ نی می شود:

با لبِ دمسازِ خود گر جُفتمی 

همچو نی، من گفتنی ها گفتمی 

                                               مولوی


 

۱- حافظ ، غزل ۱۶۱: در کارِ گلاب و گل، حکم ازلی این بود / کان شاهد بازاری وین "پرده نشین" باشد

۲- حافظ ، غزل ۴۵۹ : اشکِ حرم نشینِ نهانخانۀ مرا / زان سویِ هفت پرده به بازار می کشی

پ.ن 12 آذرماه : یکی از دوستان در کامنت ها اینطور نوشته : «...یک چیز هم در مورد ایشان شنیده ام و اینکه برای نزدیک شدن با نسل جوان سخنرانی های زیادی در دانشگاهها گذاشته و خیلی هم این گونه که شما می گویید دور از جامعه نیست و حرف هایش را می زند. حداقل در جامعه ی دانشگاهی کشور».

  نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۶ساعت ۱۰:۱۶ ق.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM