وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

مهلکه (Hurt Locker) در اُسکار امسال

از میان فیلمهایی که امسال نامزد دریافت جوایز اسکار هستند ، دیدن فیلم مهلکه (Hurt Locker) برایم مهم بود. شاید چون از ماهها قبل از ساخت فیلم ،اخبار و شنیده ها حاکی از آن بود که قرار است این فیلم روایتگر مسائل "امروز" عراق باشد . شاید هم به دلیل همذات پنداری با مردم عراق ، مردم کشوری که در کنار ما زندگی می کنند اما در کنار ما، به گونه ای بسیار متفاوت از ما زندگی می کنند. یا شاید به دلیل سفری که همچون بسیاری از ایرانیان به عراق داشته ام و حال و روز و سامان مردم آن دیار را از نزدیک دیده ام یا شاید به خاطر بحث جنگ . یا شاید هم چون که رقیب اصلی «آواتار(Avatar)» در اسکار امثال، «مهلکه» است. به هر تقدیر در انتظار دیدن این فیلم بودم و اکنون که نتایج آرا اسکار در حال بررسی است دریغ خواهد بود که چند کلامی را برای این فیلم ننوشت . 

۱- اول اینکه ساخت آواتار صدوبیست دقیقه ای به لحاظ هزینه ، معادل احداث پروژه راه آهن شیراز-اصفهان هزینه داشته است .  ۵۰۰ میلیون دلار برای بیان یک فیلم . در واقع برای هر دقیقه این فیلم به اندازه هزینه ساخت و احداث دو و نیم کیلومتر راه آهن پول صرف شده است !  حال اینکه داوران، "مهلکه" را در سطحی می دانند که با آواتار رقابت کند این سوال را در ذهن می آورد که آیا مهلکه روایتی در این سطح فنی و تکنیکی است که بتواند با آواتار رقابت کند ؟ یا اینکه مفاهیم و مضامین مطرح در فیلم در چنین سطح خاصی از اهمیت است؟ با این تفاسیر دیدن یک روایت حرفه ای از ماجرای حضور نظامی شش سال اخیر آمریکا در عراق باید دیدنی باشد. کارگردان چه می خواهد بگوید ؟ و این روایت ،روایت چیست ؟ روایت فتح و ظفر ؟ یا روایت شکست ؟ یا روایت دشواری های عراق؟ این فیلم داستان «حضور» است . حضوری در عراق . اما این حضور را کارگردان آمریکایی چگونه ارزیابی کرده ؟ 

۲- نکته دوم هم اینکه جالب است بدانیم کارگردان این فیلم یک زن است . کاترین بیگلو ،زنی که برای ساخت این فیلم مدت زیادی وقت در عراق گذرانیده است .جالب تر اینکه کاترین همسر سابق جیمز کامرون است ! کامرون که امسال فیلمش، آواتار، نامزد اصلی جوایز اسکار است، رقیب اصلی اش «مهلکه» است ساخته کاترین ، همسر سابقش .

 ۳- فیلم داستان چند متخصص خنثی کننده بمب در عراق است. گروهی از سربازان آمریکایی که متخصص خنثی کردن بمب هستند بر اثر یک انفجار رئیس خود را از دست می دهند و«جیمز» (با بازی جرمی رنر)به عنوان رئیس جدیدی برای آنان می آید که رفتارش با رئیس قبلی فرق میکند. ابتدا تنش بین او و گروهش زیاد است تا جایی که حتی فکر کشتن او به سر یکی از افراد گروه میرسد اما با پیش آمدن وقایعی سخت و بروز شجاعت هایی حیرت آور از جیمز ، همه او را می پذیرند ... اما مشکلات در عراق بسیار است.مشکلاتی که فیلم روایتگر شدت و عمق آنهاست. مشکلاتی که بنا به تعبیر کارگردان در قالب بمب و انفجارهای هرروزه تجلّی یافته و حداکثر کار شجاعترین سربازان آمریکایی خنثی کردن این بمب هاست و نه خنثی کردن ریشه مشکلات.

۴-  خنثی کردن بمب کاری نفس گیر و کشنده است . کسی که به سمت خنثی کردن بمب می رود باید از وحشت و هراس مرگ عبور کرده باشد چرا که می داند به سمت تکه تکه شدن و کشته شدن می رود . و داستان بمب و انفجار در عراق، داستان ماجرای چند سالۀ اخیر ارتش آمریکاست در این کشور . طبق آمارها به طور متوسط روزانه ده نفر در عراق در اثر انفجار بمب کشته می شوند. هر روز در جایی و در گوشه ای بمبی است و انفجاری و حداکثر توان نیروهای ارتش، خنثی سازی، این تجلّی مشکلات است و نه علّت مشکل . فیلم روایتگر حضور ارتشی است که با متن زندگی مردم و ریشه های جامعه عراقی ارتباطی نگرفته و نیافته است. ارتشی که امنیت را به صورت «روزانه» تامین کرده است. و جالب اینجا که  گوشه گوشه های فیلم به نحوی نشانگر این واقعیت است که با وجود تمام این انفجارها زندگی در میان توده مردم عراق و در متن و بطن جامعه جاری و در جریان است. مردم مشغول زندگی روزانه خود و نظاره گر حضور نیروهای آمریکایی و درگیری بخش محدودی از بدنه جامعه عراق با سربازان آمریکایی هستند . مردم نه این سو هستند و نه آن سو . مردم نه علیه سربازان جوان آمریکایی اند و نه طرفدار و له بمب گذاران عراقی . مردم نظاره گرند .نظاره گرانی متعدد و در همه سو .

۵- ترجمه های مختلفی برای نام این فیلم انتخاب شده . برخی  « Hurt Locker » را مهلکه ترجمه کرده اند و برخی قفس رنج . این انتخاب دوم کمتر استفاده شده اما بهتر به نظر می رسد. چرا که اشاره دارد به لباس مخصوصی که افراد خنثی کننده بمب می پوشند . لباسی که مانند یک قفس است و خنثی کننده را که در شرایط رنج و استرس است در بر می گیرد یا قفل می کند.

۶- این کارِ نفس گیرِ خنثی کردن بمب که با تپش های قلب فردِ خنثی کننده و نیروهای اطرافش همراه است در برخی از صحنه های فیلم به شکل بسیار تلخی روایت می شود. دو قطعه تلخ در این ماجراهای خنثی کردن بمب نمایش داده می شود . یکی از این صحنه ها مربوط به تصویر مردی است که چندین کیلو بمب به زور به او متصل شده و او عاجزانه التماس می کند که بخاطر فرزندانش بمب ها را از او جدا کنند. او مرتب شهادتین می گوید .جیمز تا آخرین لحظه ها و درحالی که مرد عراقی مرتبا یارب می گوید ، تمام تلاشش را می کند اما مرد بیچاره کشته می شود. صحنه دیگر مربوط به حمله سربازان عراقی به ساختمانی است که در آن بمب ساخته می شود . آنجا جسد کودکی را پیدا می کنند که توسط عراقی ها کشته شده و در درون شکم او بمب کار گذاشته شده و سپس شکم کودک دوخته شده است .جیمز شکم کودک را باز کرده و بمب را خارج می کند .   

۷- جلوه های ویژه این اثر ، همچنان هم که از مضمون فیلم بر می آید باید بسیار دشوار و تکنیکی باشد که اینگونه هم هست . جلوه های ویژۀ مهلکه نشانگر توان فوق العاده سینمای آمریکا در خلق صحنه های انفجار است . در صحنه ای از فیلم ، بمب در پشت سر خنثی کنندۀ بمب منفجر می شود . در اثر امواج انفجار او به هوا پرت شده و همزمان دوربین برخاستن ذرات و براده های آهن زنگ زده از روی سطح سقف یک خودروی سوخته را نشان می دهد. نمونه این صحنه در فیلمهای متعددی نشان داده شده اما مهلکه بیانی است فوق العاده دیدنی از نحوه رفتار و اثر موج انفجار .

۸ - حرکت های دوربین در بسیاری از صحنه ها به حرکت دوربین در فیلمهای مستند نزدیک است و این در بسیاری از کنش ها و درگیری ها بر جذابیت روایت فیلم می افزاید .این نحوه جابجایی دوربین در برخی از بخشهای فیلم به طور کامل با نحوه فیلمبرداری یک فیلم مستند همخوانی پیدا کرده است. فیلمبرادری این کار دشوار ، به بهترین شکل انجام یافته همچنان که مهلکه به جهت فیلمبرادری نیز نامزد اسکار شد.

۹- کاترین بیگلو کارگردان فیلم کوشیده تا در روایت حضور سربازان جوان آمریکایی در عراق تا حد امکان جانب بی طرفی را اتخاذ کند . اما همچون بسیاری فیلمهای هالیوود ، در برخی صحنه ها نتوانسته از خودستایی های آمریکایی که امر مبتلابه سینمای آمریکاست برکنار بماند . در صحنه ای از فیلم گروهی از نظامیان در وسط صحرا به کمین نیروهای مبارز عراقی گرفتار می آیند. در این میانه چند جوان آمریکایی با گلوله های تک تیراندازان عراقی نقش زمین می شوند. فیلم صحنه نفس گیری از چالش تک تیرانداز آمریکایی (با امکانات نظامی مجهز) و تک تیرانداز عراقی (بی هیچ تجهیز ویژه ای) را ،به بهترین شکل به تصویر می کشد . صحنه ای که یادآور فیلم فوق العاده زیبای «دشمن بر دروازه Enemy at the Gates» ساخته ژان ژاک آنوی است . در این صحنه کاترین به تصریح توان فوق العاده و جنگ آوری تک تیرانداز عراقی را نشان می دهد . نفس کشیدن برای یکی از جوانان آمریکایی مشکل شده و از شدت وحشت حالت خفگی به او دست داده .چند همقطارش با گلوله های عراقی نقش زمین می شوند. اما سرانجام تک تیر انداز آمریکایی ، عراقی را با گلوله ای که آغشته به خون همرزم آمریکایی اش شده به زمین می اندازد ! پوکۀ گلوله خونین با افتخار به سینه خاک صحرا می نشیند ... همان خودستایی آمریکایی و هالیوودی که خانم کاترین تقریبا کوشیده از آن دور باشد اما در اینجا به دامش گرفتار آمده .

۱۰- جالب ترین نکته نحوه اتمام فیلم است . جیمز پس از یک سفر به آمریکا مجدداً به عراق باز می گردد و آخرین صحنه فیلم قدمهای استوار او را در حالی که برای ماموریت جدید از هواپیما پیاده می شود و لباس قفس رنج را پوشیده و به سمت خنثی کردن بمبی دیگر می رود ، نشان می دهد . جالب تر زمانی می شود که بر روی تصویر نوشته می شود : ماموریت جدید ۳۶۵ روز است !

یعنی با وجود تمام مشکلاتی که در متن فیلم به روایت آنها پرداخته شده ، حضور این ارتش حداقل برای ۳۶۵ روز دیگر در این کشور ضروری است (؟؟!!) ...*

 

 

                  


* پی نوشت :  با یکی از دوستان به صحبت بودیم . می گفت اگر خبری از مشکلی راجع به خود یا یکی از بستگانمان را بشنویم چه اندازه ناراحت و برافروخته می شویم اما به راحتی و هرروز می شنویم که انفجار بمب در پاکستان ، افغانستان ، عراق و ... چند ده نفر « مردم عادی » را کشت و ما هیچ گردی از ملال و  اندوه به خاطرمان نمی نشیند . چرا ؟

 دیشب که این متن را می نوشتم خبر انفجار و حمله انتحاری به زائران ایرانی در عراق را شنیدم .امروز هم انتخابات پارلمانی در عراق در حال برگزاری است و شبکه NHK ژاپن مرتباً اخبار این انتخابات و انفجارهای متعدّد عراق را پخش می کند. اعلام می شود حدود ۳۵نفر در اثر انفجارهای روز انتخابات کشته شده اند.

 دقیقاً همان زمان که ذهنم درگیر مهلکه بود و روحم آزرده و مکدر از این داستانهای تلخ دنیای «انسان » ، این اخبار تلخ ، کدورت درون را دوچندان می کند . با خود فکر می کردم که اگر این خبر مربوط به زائران ایرانی هم نبود اینقدر ناراحت می شدم؟ آیا از انفجارهای پاکستان هم تلخ کام می شوم و می شویم؟ این چه دنیایی است پر از خونریزی و قتل؟ پر از خانواده های داغدیده و پر از فرزندان پدر از دست داده ،... دو روز زندگی و «اینهمه» جنگ ها برای حکمرانی ها...

توضیح مورخ ۱۸/۱۲/۸۸ :  دیروز در اخبار نتایج اسکار امسال اعلام شد . فیلم Hurt Locker به عنوان بهترین فیلم سال ۲۰۰۹ انتخاب شد و خانم کاترین بیگلو بعد از هشتاد و دو سال اولین زنی است که موفق شد جایزه اسکار بهترین فیلم سال را کسب نماید . این فیلم همچنین برنده عناوینی دیگری همچون : بهترین تدوین ، بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی ، بهترین صدابرداری ،بهترین میکس صدا نیز شد. انتقادات زیادی به این نحوه انتخاب اسکار امسال وارد شده و بسیاری از متخصّصین معتقد به انتخاب آواتار به عنوان بهترین فیلم بوده اند . حتی در صورت عدم انتخاب آواتار نیز برخی ،فیلمهای دیگری در اسکار امسال را برتر و بهتر از این فیلم می دانند. در هر حال، در خصوص انتخاب امسال اسکار بحث ها و حرف و حدیث های زیادی مطرح است.   

  نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ساعت ۷:۵۶ ب.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM