وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی
 

عیدانه در مسجدی کهن 

عید امسال با نماز عید در مسجد کوبه ، عید شد. امسال هم عید شد و پس از نماز ، سلام و دیده بوسی با علام ،دوست فلسطینی که اهل شهر جِنین است ، سعد این جوان باهوش و بانشاط که از اُردن است ،  رحیم از لیبی که قبل تر ها می گفت با پسر معمر دوست است ، عبدالرزاق از لبنان که صبح زود از شهر نارا خودش را به کوبه رسانیده ، محمد دیگر دوست فلسطینی و  ... . بعد از سلامِ نماز و با سلام و دیده بوسی ها ، عید ، عید شد . مسلمانانی از کشورهای مختلف در سرزمینی دگر از سرزمینهایشان با هم نماز عید خواندند و پس از یکماه رمضان گرم و مردادی ، یکدگر را در آغوش گرفتند. چه صبح زیبایی . چه روز معطری .  

این مسجد کهن ، اولین مسجدی است که در کشور ژاپن برپا شده . دیوار های این مسجد بوی کهنگی می دهد. بوی قدمهای اولین مسلمانانی که قدم در خاک این کرانه مشرق نهادند . سنگ و آجر و دیوارهای این مسجد سالهاست که در این شهر بندری «هستند» و مانده اند . سالهاست که به رغم بمباران های مرگبار جنگ دوم ، و به رغم زلزله ۷.۳ ریشتری کوبه ، این محراب و دیوارهایش مانده اند . ساکت و موقر و آرام. شبستان کوچکش فرصتی است برای سکوت و تامل و نجوا .(۱)(۲)

 

...امسال هم عید شد و چشم من در نگاه بر این همه رنگ های گوناگون پوست ها و اختلاف و تطور چهره ها و زبان ها و لباس ها حیران می شود که اینهمه اقوام و مردمان گوناگون همه از برای تو یک ماه به روزه داری و سر در گریبان نجوای با تو ... و آنگاه این است احوال ملل مسلمان ؟ امسال هم عید شد و من از تو گلایمندم. اَینَ رحمَتک الواسعه ؟ ... اَینَ غیاثک السریع ... این فرجک القریب ؟....(۳)

 

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

تفقدی نکند طوطی شکرخا را ؟

                       حافظ علیه الرحمه(۴)

 

Kobe mosque- Fitr 2011 

Kobe mosque- Fitr 2011

عید فطر 2011- مسجد کوبه


۱- امام فعلی مسجد از پاکستان است . امام قبلی اهل هند بود و قبل تر از او از کشور مصر.  

۲- وب سایت مسجد «لینک »

۳- فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

۴-غزلیات حافظ،غزل شماره۴«صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را /  که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را»
  

پی نوشت : جدای از اخبار هر روزه که از کشورهای مسلمان می رسد ، و جدای از گفتگوهای گاه به گاهی که با این برادران می شود  ، در متن این شادی عید ، اما انگار علاوه که بر این احساس ، حس دیگری هم رهایت نمی کند ... نگاه می کنی می بینی این رمضان گرم و شرجی هم گذشت در حالی که روزهای آخرش به شمارش زودتر تمام شدن روزهایش نشسته بودی اما همین امروز ، همین امروز عید ، حسرت عمیق رفتن این دوست کریم به ریشه دل و جان زده ....  پر هستی از حس غربت ....و عجب حس غربتی در متن این شادی. 

 

  نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۶/۱۲ساعت ۵:۲۵ ق.ظ  توسط محمدرضا اسلامی  | 
 
  POWERED BY BLOGFA.COM