وبلاگ شخصی محمدرضا اسلامی |
معلمی
*****************
همیشه درس دادن و تدریس برایم شیرین بوده و لباس معلمی را برازنده ترین جامه می شناختم به بر آنها که در درون جانشان شوقی است برای گفتن و ارتباط جستن با روح های پرطراوت دوران کودکی و نوجوانی و جوانی . معلمی برای آنها که عالم را بازار و تجارتخانه نمی بینند و نه صرفاً بخاطر حل مشکل نان ، بل به شوق سخن گفتن با جانهای هشیار دوران کودکی و نوجوانی به صحن کلاس می روند کاری است شگفت . همیشه درس دادن را دوست داشته ام اما این فرصت چندماه اخیر برای درس دادن شاید از جنسی دیگر بود. هیچ وقت شاید تصور نمی کردم که روزی معلم زبان انگلیسی مدرسه ابتدایی باشم در ژاپن . شاید هرگز تصور نمی کردم که زمانی در میانه کلاس باشم در مدرسه ابتدایی و باید از همه قوای ذهنی ام استفاده کنم تا به کودکان پرنشاط و شاداب کشوری دیگر، گامهای نخستین زبان انگلیسی را بیاموزم. دست روزگار چنین گشت...
*****************
از دانشگاه برای انجام کار پاره وقت مجوز خواستم که با یک روز در هفته موافقت شد. پیگیری هایی برای کارهای مختلف انجام شد که هیچ یک ثمری نداشت اما در نهایت لطف دوست عزیز، حسین شاهسوارانی پرانرژی و پیگیر، باعث ارتباط با گروه معلمان زبان انگلیسی مدارس ابتدایی منطقه غرب شهر اوساکا شد. چهار جلسه توجیهی با وسواس ها و حساسیت های ژاپنی ها برگزار شد و نهایتاً قرار شد که برای تدریس جلسه اول زبان انگلیسی ترم جاری به مدرسه می نو وا(Minowa 箕輪小学) در منطقه تویوناکا(豊中市) از شهر اوساکا بروم. سالهای پیش از ورود به ژاپن ، دوره های آموزشی متعددی را در سازمانهای نظام مهندسی استانهای تهران و فارس درس داده بودم و خاطرات و تجربیات شورانگیزی از ساعات همراهی و همصحبتی با جامعه مهندسین کشورمان در این کلاسها داشته و دارم و معلمی خاطره ای روشن و شفاف در ذهن بود اما این تجربه روزها و ماههای اخیر از دستی دیگر بود!....
********************
نگاههای زلال بچه ها و ذهنهای جهنده و سرحالشان تشکیل دهنده فضایی است که وقتی در مرکز ثقل آن ( "پای تخته سیاه") قرار می گیری ترا به حال و هوایی دیگر می برد.
همه طول هفته باید مشغول مطالعه مقالات بلند و بالای مرتبط با استاندارد طراحی لرزه ای آمریکا بود و آنگاه یک روز در هفته را باید مشغول گفتن اولین و ساده ترین دیالوگ های زبان انگلیسی بود . چه تناقض شیرینی !
***********************
تقویت زبان انگلیسی در کشور ژاپن در دستور کار وزارت آموزش و پرورش است. مشکل زبان انگلیسی ریشه در دو علت اساسی دارد. اول مسئله تلفظ آواهای انگلیسی است که در بسیاری موارد با آواهای موجود در زبان و تلفظ ژاپنی اساسا متفاوت است . دومی ساختار جمله بندی (گرامر) انگلیسی است که با ساختار جمله بندی ژاپنی متفاوت است. این موارد شاید باعث کم رقبتی «نسل گذشته» به فراگیری خوب زبان انگلیسی شده بوده است. در این باب خیلی وقتها شکایت توریستهای خارجی را می شنوی که مثلا در فلان ایستگاه قطار برای تغییر ساعت بلیط دچار مشکل شدم. تا جایی که حتی فیلم "گمشده در ترجمه" (Lost in Translation) ساخته سوفیا کاپولا (دختر فرانسیس فورد کاپولای معروف) ساخته شده و حسابی از این موضوع از زبان یک آمریکایی حاضر در توکیو گله گذاری شده است . برای این منظور تصمیم گرفته شده که سن آموزش زبان انگلیسی در مدارس کشور کاهش داده شود. هم اکنون آموزش زبان از سال اول مدرسه راهنمایی شروع می شود اما در مناطقی از کشور حدود پنج سال است که مدارس، آموزش زبان را به سال ششم ابتدایی کاهش داده اند. در مناطقی دیگر نیز حدود چهار سال است طرح آزمایشی شروع آموزش زبان از سال سوم ابتدایی شروع شده . در نهایت حاصل تمام این طرحهای آموزشی بدانجا رسیده که فعلا در گام نخست، از سال آینده آموزش زبان انگلیسی از سال ششم ابتدایی در کل مدارس کشور اجباری می شود.(۱)
در منطقه تویوناکا از شهر اوساکا ۴۱مدسه ابتدایی وجود دارد که در طرح آزمایشی این منطقه ، همه زبان را از سال سوم ابتدایی شروع می کنند. در مدرسه «می نو وا » دو کلاس پنجم، دوکلاس چهارم و دو کلاس سوم به من داده شد. هر کلاس حدود سی نفر دانش آموز.
*****************************
ترم تمام شده و حالا رفت و آمدهایم به «مدرسه می نُو وا» هر چند که وقت گیر و قدری دشوار بود، رنگی از خاطره یافته و گاه و بی گاه خاطره شیطنت ها و شیرینی های بچه ها چون برقی درخشنده از ذهن عبور می کند. از میان یادداشتها و خاطرات کلاسهای این چند ماه گذشته چند مورد زیر برای نقل شاید جالب است:
۱- در جلسه اول قرار بود پاورپوینتی از ایران برای بچه های هر کلاس تنظیم شود تا با کشور معلم زبانشان آشنا شوند . در جلسات توجیهی قید شده بود که "هدف ما فقط این نیست که بچه ها زبان انگلیسی بیاموزند بلکه هدف دیگر این است که از همین کودکی با مفهوم ارتباط با فرد اینترنشنال (خارجی) نیز آشنا شوند". لذا بر ارائه این «پاورپوینت جلسه اول» هم خیلی تاکید شده بود. اسلایدها باید خیلی ساده و گویا تنظیم می شد و مضافا که این جلسه ، جلسه شروع آشنایی بوده و از اهمیت خاصی برخوردار است.
عکس هایی از نقشه ایران، بلندترین کوه ایران، خیابانهای تهران و ... به این منظور انتخاب شد. چطور می توانی ایران را با بیانی ساده به کودکان کشوری دیگر معرفی کنی و اساسا در این سادگی باید اولویت را به گفتن از چه چیزهایی بدهی؟....
۲- برای این جلسه باید یک قطعه موسیقی سنتی ایرانی انتخاب می شد تا موسیقی کشور معرفی شود. فکر کردم از میان خوانندگان کی و چه قطعه ای؟ ناظری ، شجریان ، افتخاری ، ... ؟ از سالار عقیلی قطعه «وطن» را بخاطر موجی که در تحریر کلام هست انتخاب کردم. فیلم از یوتیوب پخش می شد . بچه ها با چه دقت و توجهی فیلم را دیدند. توجه در نگاهها موج می زد. با خود فکر می کردم که چه فکر می کنند؟
بعد از فیلم یکی از بچه ها پرسید «بتنم» یعنی چه؟
یکی دیگر از بچه ها پرسید: چرا خواننده شما موقع خواندن نشسته بود؟! گفتم در موسیقی سنتی معمولا خواننده می نشیند و مانند موسیقی جدید نیست که حتما ایستاده و بلندگو دردست می خواند. کما اینکه در موسیقی سنتی ژاپنی هم خواننده لباس سنتی (کیمونو) می پوشد و کنار دست نوازندۀ شمیسن ، به صورت نشسته می خواند . اما برای اینکه ببینید ، این هم نمونه ای از خواننده که با سبک و سیاق جدیدتر می خواند. فیلمی از محمد اصفهانی و قطعه «تا من بدیدم روی تو» را پخش کردم .(لینک) بازهم نگاهها سرشار بود از دقت به صدا و تصویر محمد اصفهانی .
در هنگام خروج از کلاس از هر دو سه نفر یکی می گفت: بتنم بتنم بتنم !
۳- یک بار روز دوشنبه بین دوکلاس ، معلم کلاس سومی ها را دیدم . گفتم چه خبر؟ گفت بچه های کوچک دوشنبه ها غیر نرمال اند! گفتم چرا؟ دو روز تعطیل شنبه و یکشنبه در خانه اند. روز دوشنبه که می آیند کنترل کلاس سخت تر است و بچه ها شلوغ تر اند. انگار با این حرفش خاطرات دوران کودکی را به ذهنت می آورد و به یاد می آوری که اوه جمعه عصرها قدری کلافگی مدرسه فردا با تو بود و شنبه ها بچه ها می خواستند تا ظهر از پنجشنبه و جمعه برای هم تعریف کنند و معلم باید مرتب کلاس را ساکت می کرد...و عجب دورانی از ذهن فراموش شده ....
۴- یکی از مهمترین آموخته های این مدت آشنایی مستقیم با قدرت حیرت آور و اعجاب انگیزی است که در مِدیا (Media) است . چه ساعتها درس بدهی و هرچه در توان داری بگذاری تا یک مطلب را بیاموزی و چه اینکه یک قطعه فیلم ده دقیقه ای از یوتیوب پخش کنی . به عینه می بینی که لحظه ای که فیلم پخش می شود نگاههای کودکان همچون براده های آهن جذب پردۀ تصویر می شود و کودک از آن لحظه به بعد با همه حواسش دارد می آموزد. چشمها، گوشها، ذهنها همه بر روی پرده ای است که در آن امتزاجی از تصویر، موسیقی و حرکت به صورت توامان در حال پخش است و در این شرایط کلمات انگلیسی را به راحتی حفظ می شوند. این قدرت حیرت آور مدیا(یا بهتر بگویم فیلم و سینما) را سرکلاس بیش از هرجای دیگر می توان حس کرد. یک بار سر یکی از کلاسها بسیار کوشیدم تا اصطلاحات مرتبط با احساس را به بچه ها یاد دهم. «من امروز خسته ام یا من امروز خوشحالم ، تو چطوری و ... » . چند بچه شیطان در کلاس و ذهن های بهم ریخته بچه ها ، مانع از ایجاد ارتباط می شد . خسته شدم. فیلم را پخش کردم . حیرت آور بود که پس از سری اولی که در فیلم این اصطلاحات با آواز خوانده شد همه دسته جمعی شروع کردند به خواندن آواز همراه با موسیقی فیلم !؟! هر زمان که تصویر نقاشی یک حیوان با شمایل کاریکاتوری پخش می شد همه آنچنان از ته دل می خندیدند که در سبکی خنده های شیرینشان از احساس شعف پر می شدی... به یاد این جمله افتادم که یک بار از زبان سخنرانی شنیدم که می گفت اگر رسالت به پایان نرسیده بود و عصر خاتمیت نبود و قرار بود پیامبر دیگری مبعوث شود ، پیامبر جدید "با زبان سینما" با مردمان سخن می گفت. زبان سینما و قدرت اعجاب آورش. شاید حاصل رفت و آمد این ایام این بود که هر بار بعد هر کلاس از خود می پرسیدم چقدر باید به سینمای کودک و تولید آثار فاخر در این عرصه بها دهیم... چقدر زیاد.
۵- بر خلاف تصورم ، حتی بچه های کلاس سوم هم کلمات و عبارات اولیه انگلیسی را بلد هستند که این نشانی است از وجود سابقه آموزش زبان به کودک در خانواده ها . «همه» بچه ها البته این طور نبودند اما می شود نشانه هایی دید از شروع زود هنگام تر بحث زبان . این مسئله را قبل تر، امری نکوهیده می پنداشتم و همیشه فکر می کردم نباید بی جهت در آموزش انگلیسی به کودک تعجیل کرد . اما حالا فکر می کنم ایرادی نیست که این آموزش با شیب خیلی ملایمی از از سالهای قبل تر از کلاس سوم هم شروع شود . به قدری گیرایی ذهن بچه ها بالاست و بقدری سریع می آموزند که می توان از این فرصت استفاده کرد . مهم این است که زدگی در ذهن کودک ایجاد نشود .
۶- به رغم شهرسازی فشرده و متراکم و باوجود کمبود زمین در ژاپن ، حیاط مدارس ابتدایی و کلاً حیاط مدارس ، بسیار بزرگ است و فلسفه این امر وجود فضای کافی برای بازی و دویدن بچه هاست.
تصویر هوایی از حیاط مدرسه می نووا که در راهرو بر دیوار نصب شده است
۷- همچنان بر این باورم که مهمترین نکته مدارس ابتدایی ژاپنی ( جدای از نظم حاکم بر فضای مدرسه ) مسئله ناهار ظهرهای بچه های مدرسه است . هر روز ظهر یک کار دسته جمعی با کمترین سر و صدا توسط خود بچه ها انجام می شود . این امر تاثیر حیرت آوری در ایجاد روحیه کار جمعی در ایام خردسالی داراست. اینکه مثلا بچه های کلاس دوم ابتدایی می روند و دو نفر دو نفر سبدهای غذا و شیر و نان و میوه را می آورند و توزیع می کنند و بعد هم خود جمع می کنند و ... . این ساعت ناهار در مدرسه خیلی دیدنی است و تمرینی است جدی و هر روزه از آغاز کودکی برای کار دسته جمعی . هر روز با هم بودن و با هم تلاش کردن.
۸- بسیاری معتقدند که ریشه رشد صنعتی ژاپن در صنعت و پیشرو شدن در صنایعی همچون الکترونیک و خودرو بسیار متاثر از سیستم آموزشی این کشور است . اگر این سخن را کاملا هم درست نپنداریم اما ، واقعیت این است که این امر تاثیر زیادی در رشد صنعتی کشور داشته است. حتی این موضوع در حفظ ریشه های «اخلاق سنتی» کشور هم تاثیر گذار بوده است. کما این که امروز برخی معتقدند ریشه عقب افتادن اخیر ژاپن از چین نیز ریشه در همین موضوع دارد .(۲) علاقه ام به شناخت دقیق تر و عمیق تر سیستم آموزشی کشور ژاپن از دوسال پیش و بعد از بازدید از یکی از مدارس ابتدایی شهر کوبه شکل گرفت.(لینک گزارش بازدید) فرصتی فراهم آمد تا در این مدت بخشی از وقت در دانشگاه صرف نشود و در متن سیستم آموزشی سالهای نخست کودکی بگذرد. امیدورام که در آینده نیز وقت و فرصت فراهم شود تا بتوان در این زمینه عمیق تر و دقیق تر بررسی کرد تا در پایان یک جمع بندی ذهنی نسبتا دقیق از نحوه اجرای محتوای آموزشی این کشور فراهم شود. البته علیرضا هم توانسته در این مسیر یاری ام کند. حضورش در مهد کودک باعث شده تا رفت و آمدهایم به مهدکودکش تکمیل کننده حلقه دیگری ازاین زنجیره شود !....
و این داستان ادامه دارد ...
۱- ساختار آموزش و پرورش در ژاپن بدین نحو است که دانش آموز شش سال ابتدایی ، سه سال راهنمایی ، و سه سال دبیرستان را طی می کند . کنکور دانشگاهها نیز بدین صورت است که هر دانشگاه خود کنکور برگزار می کند . کنکور سراسری نیست و رقابت شدیدی برای ورود به هفت دانشگاه برتر بین دانش آموزان دبیرستانی وجود دارد.
۲- اخیرا شبکه بی بی سی یک سلسله برنامه مستند راجع به وضعیت تحصیل در مدارس چین و رقابت درسی موجود بین دانش آموزان چینی پخش کرد و طی آن فضای مدارس ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان را در چین مورد بررسی و کنکاش دقیقی قرار داده بود . گزارش ها خیلی تامل برانگیز بود. رقابت فشرده دوره دبیرستان بچه ها را برای کنکور نشان می داد و اینکه یک بچه از دوره ابتدایی در چه ساختاری و چه حال و هوایی شکل می گیرد.
برخی معتقدند آنچه امروز در چین اتفاق افتاده و اینکه چین توانست پس از سالها ژاپن را از مقام دوم اقتصاد جهان، کنار زده و جایگزین آن شود ، به دلیل تفاوتی است که در نسل جدید ژاپنی نسبت به نسل قبلی رخ داد . برخی از ویژگی های مبرز و ممتاز نسل قبل به نسل جدید منتقل نشد و این باعث کند شدن شتاب رشد اقتصادی کشور شد. اینکه این موضوع چقدر درست یا غلط است را نمی دانم اما در هر صورت اهمیت ساختار مدارس دوران کودکی و نوجوانی اهالی یک جامعه بر کسی پوشیده نیست .
|
|
POWERED BY BLOGFA.COM |
|